حی علی العزا فی ماتم الحسین
#حی_علی_العزا_فی_ماتم_الحسین
🍂 فصل اول
🌱 بخش اول
🍁 قسمت سوم
▪ ️گریه پیامبر و اصحاب
در روایت آمده است که امام حسین(علیه السلام) کودکی دو ساله بود. پیامبر(صل الله علیه وآله وسلم) برای سفری آماده گردیدند. در همان گامهای نخستین ناگهان توقف کرده، فرمودند:
🔸 «انّا للّه و انّا الیه راجعون» و اشک از چشمان مبارکشان جاری گردید. علّت گریه را جویا شدند، فرمود:
🔹 هم اکنون جبرئیل مرا از سرزمینی آگاه کرد که در کنار شط فرات قرار دارد و نامش کربلاست. حسین فرزند فاطمه (سلام الله علیها) در آن سرزمین به شهادت می رسد.»
از قاتل او جویا شدند؟ فرمود:
🌱 مردی که نامش یزید است، قاتل فرزندم خواهد بود و هم اکنون محل کشته شدن و دفن حسین را با چشم خود می نگرم. آن گاه پیامبر(صل الله علیه وآله وسلم) با حالت غمگین از رفتن به مسافرت منصرف شد و دست راست را بر سر حسن(علیه السلام) و دست چپ را بر سر حسین(علیه السلام) گذاشت و سپس دست به دعا برداشت:
🍁 بارالها! محمد بنده و پیامبر توست و این دو، پاکان اهل بیت و برگزیدگان ذریه من و اصل و ریشه من هستند. این دو را در میان امتم به جانشینی خود می گذارم، ؛خدایا! شهادت را برای حسین مبارک گردان و او را سرور شهیدان قرار ده.» خدایا! برای قاتل و خوار کننده اش برکتی قرار مده!
زمانی که سخنان پیامبر(صل الله علیه وآله وسلم) به اینجا رسید، صدای افراد حاضر در مسجد به گریه بلند شد. حضرت فرمود:
🍂 آیا(بر او) گریه می کنید و او را یاری نمی کنید؟»
پس از آن مسجد خارج شد و بعد از لحظاتی در حالی که رنگش متغیّر و چهره اش برافروخته شده بود، به مسجد بازگشت و با چشمانی گریان فرمود:«ای مردم! دو گوهر گرانبها در میان شما بر جای می گذارم، کتاب خدا و عترتم که آمیخته با آب حیاتم و ثمره وجودم می باشند. این دو از هم جدا نخواهند شد تا هنگامی که کنار حوض کوثر بر من وارد شوند...پس مواظب باشید! شما را ملاقات نکنم، در حالی که با اهل بیتم دشمنی و بر آنان ستم کرده باشید.
▪ ️گذر پیامبر اکرم(صل الله علیه وآله وسلم) به کربلا
از ام سلمه نقل شده است که شبی رسول خدا صلی الله علیه وال وسلم از نزد من بیرون رفت و مدّتی طول کشید. سپس مراجعت کرد، در حالی که ژولیده و غبارآلود بود و چیزی در دست داشت. عرض کردم:
🔹 ای رسول خدا! چه شده شما را ژولیده مو و غبارآلود می بینم؟ فرمود: در این هنگام مرا به طرف یکی از سرزمین های عراق که آن را کربلا می گویند سیر دادند. پس جایگاه شهادت فرزندم حسین(علیه السلام) و عده ای از اهل بیتم را مشاهده کردم و بعد مشغول جمع آوری خاک آنجا شدم.
آن گاه دست خود را باز کرد و دیدم قدری خاک سرخ بود.
🌱 فرمود: این را بگیر و در شیشه ای نگهداری کن! سپس آن را گرفتم و در شیشه ای از آن محافظت کردم تا وقتی که امام حسین(علیه السلام) از مکّه خارج و به طرف عراق رهسپار گردید. من پیوسته شب و روز به این شیشه نگاه می کردم و آن را باز کرده می بوییدم و می گریستم تا اینکه روز دهم، یعنی روز شهادت امام حسین(علیه السلام) فرا رسید. صبح عاشورا به شیشه نگاه کردم، خبری نبود، لیکن همین که عصر عاشورا فرا رسید، دیدم خون تازه ای از آن شیشه و خاک می جوشد.
🍁 با دیدن این صحنه، صدای گریه و ناله ام بلند شد، امّا از ترس دشمن خودداری کردم و پیوسته این روز را در خاطر داشتم تا آن زمان که خبر شهادت امام حسین(علیه السلام) به مدینه رسید و آنچه دیده بودم، محقق شد.»
📚 منابع ؛
مستدرک علی الصحیحین، المنتظم، ج 5، ص 78، و ج 6، ص 386.
المصنف، ابن ابی شیبه، ج 2، ص 697؛ کتاب الفتن، شماره صحیح، ابن ماجه، ج 2، ص 518؛ مستدرک حاکم، ج 4، ص464
امالی، شیخ صدوق، ص 534؛ المصیبة، ج 1، ص 64 ؛ مزاحم، ص 58.
مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 85؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج 3، ص288
مستدرک علی الصحیحین، المنتظم، ج 5، ص 78، و ج 6، ص 386.
المصنف، ابن ابی شیبه، ج 2، ص 697؛ کتاب الفتن، شماره صحیح، ابن ماجه، ج 2، ص 518؛ مستدرک حاکم، ج 4، ص464
امالی، شیخ صدوق، ص 534؛ المصیبة، ج 1، ص 64 ؛ مزاحم، ص 58.
مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 85؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج ۳ ص ۲۸۸
الهی بِحَقِالسّیدةزِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّللِوَلیکَالغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
#معرفت_عاشورا
#شعائر_حسینی
#مطالب_ویژه
#بخش_اول
#عروز_تا_محرم
🍂 فصل اول
🌱 بخش اول
🍁 قسمت سوم
▪ ️گریه پیامبر و اصحاب
در روایت آمده است که امام حسین(علیه السلام) کودکی دو ساله بود. پیامبر(صل الله علیه وآله وسلم) برای سفری آماده گردیدند. در همان گامهای نخستین ناگهان توقف کرده، فرمودند:
🔸 «انّا للّه و انّا الیه راجعون» و اشک از چشمان مبارکشان جاری گردید. علّت گریه را جویا شدند، فرمود:
🔹 هم اکنون جبرئیل مرا از سرزمینی آگاه کرد که در کنار شط فرات قرار دارد و نامش کربلاست. حسین فرزند فاطمه (سلام الله علیها) در آن سرزمین به شهادت می رسد.»
از قاتل او جویا شدند؟ فرمود:
🌱 مردی که نامش یزید است، قاتل فرزندم خواهد بود و هم اکنون محل کشته شدن و دفن حسین را با چشم خود می نگرم. آن گاه پیامبر(صل الله علیه وآله وسلم) با حالت غمگین از رفتن به مسافرت منصرف شد و دست راست را بر سر حسن(علیه السلام) و دست چپ را بر سر حسین(علیه السلام) گذاشت و سپس دست به دعا برداشت:
🍁 بارالها! محمد بنده و پیامبر توست و این دو، پاکان اهل بیت و برگزیدگان ذریه من و اصل و ریشه من هستند. این دو را در میان امتم به جانشینی خود می گذارم، ؛خدایا! شهادت را برای حسین مبارک گردان و او را سرور شهیدان قرار ده.» خدایا! برای قاتل و خوار کننده اش برکتی قرار مده!
زمانی که سخنان پیامبر(صل الله علیه وآله وسلم) به اینجا رسید، صدای افراد حاضر در مسجد به گریه بلند شد. حضرت فرمود:
🍂 آیا(بر او) گریه می کنید و او را یاری نمی کنید؟»
پس از آن مسجد خارج شد و بعد از لحظاتی در حالی که رنگش متغیّر و چهره اش برافروخته شده بود، به مسجد بازگشت و با چشمانی گریان فرمود:«ای مردم! دو گوهر گرانبها در میان شما بر جای می گذارم، کتاب خدا و عترتم که آمیخته با آب حیاتم و ثمره وجودم می باشند. این دو از هم جدا نخواهند شد تا هنگامی که کنار حوض کوثر بر من وارد شوند...پس مواظب باشید! شما را ملاقات نکنم، در حالی که با اهل بیتم دشمنی و بر آنان ستم کرده باشید.
▪ ️گذر پیامبر اکرم(صل الله علیه وآله وسلم) به کربلا
از ام سلمه نقل شده است که شبی رسول خدا صلی الله علیه وال وسلم از نزد من بیرون رفت و مدّتی طول کشید. سپس مراجعت کرد، در حالی که ژولیده و غبارآلود بود و چیزی در دست داشت. عرض کردم:
🔹 ای رسول خدا! چه شده شما را ژولیده مو و غبارآلود می بینم؟ فرمود: در این هنگام مرا به طرف یکی از سرزمین های عراق که آن را کربلا می گویند سیر دادند. پس جایگاه شهادت فرزندم حسین(علیه السلام) و عده ای از اهل بیتم را مشاهده کردم و بعد مشغول جمع آوری خاک آنجا شدم.
آن گاه دست خود را باز کرد و دیدم قدری خاک سرخ بود.
🌱 فرمود: این را بگیر و در شیشه ای نگهداری کن! سپس آن را گرفتم و در شیشه ای از آن محافظت کردم تا وقتی که امام حسین(علیه السلام) از مکّه خارج و به طرف عراق رهسپار گردید. من پیوسته شب و روز به این شیشه نگاه می کردم و آن را باز کرده می بوییدم و می گریستم تا اینکه روز دهم، یعنی روز شهادت امام حسین(علیه السلام) فرا رسید. صبح عاشورا به شیشه نگاه کردم، خبری نبود، لیکن همین که عصر عاشورا فرا رسید، دیدم خون تازه ای از آن شیشه و خاک می جوشد.
🍁 با دیدن این صحنه، صدای گریه و ناله ام بلند شد، امّا از ترس دشمن خودداری کردم و پیوسته این روز را در خاطر داشتم تا آن زمان که خبر شهادت امام حسین(علیه السلام) به مدینه رسید و آنچه دیده بودم، محقق شد.»
📚 منابع ؛
مستدرک علی الصحیحین، المنتظم، ج 5، ص 78، و ج 6، ص 386.
المصنف، ابن ابی شیبه، ج 2، ص 697؛ کتاب الفتن، شماره صحیح، ابن ماجه، ج 2، ص 518؛ مستدرک حاکم، ج 4، ص464
امالی، شیخ صدوق، ص 534؛ المصیبة، ج 1، ص 64 ؛ مزاحم، ص 58.
مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 85؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج 3، ص288
مستدرک علی الصحیحین، المنتظم، ج 5، ص 78، و ج 6، ص 386.
المصنف، ابن ابی شیبه، ج 2، ص 697؛ کتاب الفتن، شماره صحیح، ابن ماجه، ج 2، ص 518؛ مستدرک حاکم، ج 4، ص464
امالی، شیخ صدوق، ص 534؛ المصیبة، ج 1، ص 64 ؛ مزاحم، ص 58.
مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 85؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج ۳ ص ۲۸۸
الهی بِحَقِالسّیدةزِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّللِوَلیکَالغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
#معرفت_عاشورا
#شعائر_حسینی
#مطالب_ویژه
#بخش_اول
#عروز_تا_محرم
۳.۵k
۲۹ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.