مثل یک جنگل پاییزی سرما خورده

مثل یک جنگل پاییزی سرما خورده
شده ام بی رمق و غم زده و تا خورده
اخم کن،زخم بزن ،تلخ بگو، سر بشکن
قالی آن گاه عزیز است که شد پا خورده
ماهی کوچک اگر دل نسپارد چه کند
بس که آب و نمک از سفره ی دریا خورده
عشق داغ است و دوای تن سرد من و تو
دور آتش بنشینیم دو سرما خورده؟
***
برسانید به یوسف که سرافراز شدی
هر چه سنگ است به بیچاره زلیخا خورده
برسانید از او صرف نظر خواهم کرد
نرساند اگر از آن لب حلوا خورده !

ناصرحامدی
دیدگاه ها (۱۷)

مــن کـــــه در تُنــگ بــــرای تــو تـمـــاشــا دارمبــــا ...

ماهِ روی تو که بر چهره ی مهتــاب نشست عشق همراهِ غــزل بر دل...

این چیست که چون دلهره افتاده به جانم حال همه خوب است، من اما...

در حادثه کربلا با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم.اول: حسینحاض...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط