جُمعه ها ،
جُمعه ها ،
یِک پاکَت سیگار میخواهَد !
از صُبح که پا شُدی تا خودِ غروب ،
نَخ به نَخ دود کُنی تا
بگذرد این زمانِ لَعنتی ...
امّا بیچاره مَن !
بیچاره ما که سیگاری نیستیم !
شُده ایم بازیچه ی این
تَعطیلیِ بی مَرام !
به هَر دَری میزنیم ، مَگر تَمام میشَود !
از یِک طرف هَم که
هرچه به پایانِ روز نَزدیک میشَویم ،
دِلهُره ی غروب ،
بیشتر خَفه مان می کند !
یِک پاکَت سیگار میخواهَد !
از صُبح که پا شُدی تا خودِ غروب ،
نَخ به نَخ دود کُنی تا
بگذرد این زمانِ لَعنتی ...
امّا بیچاره مَن !
بیچاره ما که سیگاری نیستیم !
شُده ایم بازیچه ی این
تَعطیلیِ بی مَرام !
به هَر دَری میزنیم ، مَگر تَمام میشَود !
از یِک طرف هَم که
هرچه به پایانِ روز نَزدیک میشَویم ،
دِلهُره ی غروب ،
بیشتر خَفه مان می کند !
۳۲۰
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.