دلش میخواست بره قم یا نجف درس طلبگی بخونه

دلش می‌خواست بره قم یا نجف درس طلبگی بخونه.
حتی توی خونه صداش می‌کردن "آشیخ احمد!"
ولی نرفت. می‌گفت "کار بابا تو مغازه زیاده."
#حاج_احمد_متوسلیان #درس_اخلاق #خاکیان_خدایی
دیدگاه ها (۱)

لبخندهای دوست من خاطرت که هستمن ماندم او #شهید ‌شد و تونیامد...

وصیت نامه شهید:برای فرج امام زمان(عج) بسیار دعا کنید که فرجم...

❇ ️ بر اثر اصابت تیر، از ناحیه کتف مجروح شده بود. یک روز تصم...

🔸 والفجر یک بود. با گردانمان نصف شبی توی راه بودیم. مرتب بیس...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۲

سفید تر از برف :)(: سیاه تر از خاکستر p1

ری اکشن پسرای HP چه جوری خواستگاری می کنند(درخواستی)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط