یک نفر عشق را به زبان می آورد؛ هر لحظه و هر ساعت. یار را
یک نفر عشق را به زبان می آورد؛ هر لحظه و هر ساعت. یار را در آغوش میگیرد، سرش را می چسباند به قلبش و به گوشش میخواند که بودنت زندگیم را روشن میکند.
دیگری از واژه ها میترسد و با آغوش و لمس و بوسه راحت نیست. عشقش میشود چاشنی غذای گرمی که میپزد. پتویی که نیمه شب تا سینه یار بالا میکشد یا زمانی که موقع رد شدن از خیابان سمتی می ایستد که انگار محافظ توست در مقابل ماشین ها.
میخواهم این را بگویم که شبیه اثر انگشت، شیوه عاشقی کردن آدم ها هم منحصر به خودشان است.
همین!
دیگری از واژه ها میترسد و با آغوش و لمس و بوسه راحت نیست. عشقش میشود چاشنی غذای گرمی که میپزد. پتویی که نیمه شب تا سینه یار بالا میکشد یا زمانی که موقع رد شدن از خیابان سمتی می ایستد که انگار محافظ توست در مقابل ماشین ها.
میخواهم این را بگویم که شبیه اثر انگشت، شیوه عاشقی کردن آدم ها هم منحصر به خودشان است.
همین!
۹۷۹
۰۱ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.