چادر را جلو تر بردم

چادر را جلو تر بردم
دو سه تاری از مویم بیرون بود!
پسری دید و لبخند زد و به تمسخر ، بلند صلوات فرستاد!
لبخند زدم....
خانمی کنارم بود....
تعجب کرد!!!!
مسخره ات کرد خانم .... !! بهش میخندی؟
خوشت میاد انگار نه؟؟
و باز هم لبخند!
خوشم نیاید؟
من را دید
چادر جلو کشیدنم را دید و زیبا ترین ذکر عالم را به زبان خواند
حتی به تمسخر!!!
امروز من خوشحالم!!!😍 😍
دیدگاه ها (۱۲)

قصه ی آل استار👇 *بسم الله*با هم وارد مغازه می شویم:من و تو...

البته یه گوشی با اینترنت😉

دختر سایهPart=17رفتیم به سمت کافه نشستیم کنار چان و هر کس سف...

زنگ زندگی p1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط