نه جان دلم

.
نه جان دلم
آنقدرها که فکر میکنی چیز عجیبی نیستی
از بیست تا سی سال
همه شاعرند و نویسنده
طرف نمیداند قالب های شعری را دم میزند که من صاحب سبکم
و شاعری میکنم
شما اول برو مرور کن ادبیات را
شعر سپید بشناس
شعر نیمایی
غزل و دوبیتی را
اصولش را بدان و بعد بگو آری من هم هستم!
همه عکاسند
بدون اینکه از زاویه نور و پرسپکتیو و هارمونی رنگ
ترکیب رنگ ها با نور بدانند
یک دوربین خریده اند و شده اند اهل هنر
عده ای هم با سیگاری بر لب و عینک گرد
توی کافه ها مینشینند و بحث میکنند
از سیاست و هنر گرفته تا تحلیل بورژوآزی
این ها هم در دسته روشن فکران جا میگیرند
من هم گوشه دنج اتاق مینشینم
مولانا میخوانم و
رمان های تاریخی
دزیره میخوانم و بربادرفته
خواجه تاجدار وکنیز ملکه مصر،سینوهه
سری هم میزنم به آهنگ هایم از باخ و بتهوون گرفته تا موتزارت و چایکوفسکی
دال بند هم گوش میکنم
هم نوآی چارتار میشوم و باهار زندوکیل گوش میکنم
همراه پدر دل میسپارم به داریوش و خاطره هایش
شما بمانید و اجتماعی بودنتان
من هم بمانم با گوشه دنج اتاقم و عطر بودن دو فرشته زندگی ام
راستی مادر جان چای بهارنارنجتان به راه است؟
.
#مهتادارائی
دیدگاه ها (۱)

غم انگیز بودکه خیابان پر بود از قرارهایی کهیکی نیامده بود..ی...

میهمان خانه ات میشود بدون دعوت بدون اینکه انتظار آن راداشته ...

یک روزی کـه خوشحـال تـر بـودممی آیـم و می نویسم کـه‏ایـن نیز...

خیابان خلوت بود و باران و باران و باران کمی سرد شده بودبوی ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط