شعر می ریزد اگر چشمم ببیند ماه را

شعر می ریزد اگر چشمم ببیند ماه را

می کند دیوانه جمع ظاهراً  آگاه را

آسمان را زیر و رو کردم برای دیدنش

جز درون برکه ها پیدا نکردم ماه را

عشق ، من ، تو ، لحظه های ناب بی چون و چرا

سر براه عشق با هم می رویم این راه را

خواندنی تر از رمان عمر خود می دانمش

لحظه های ساده ی این قصه ی کوتاه را

آه سنگین است روی سینه ی غم دیده ام

تا دلم آرام گیرد شعله ور کن آه را
دیدگاه ها (۱)

دیدار دوباره..[p1]

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط