سناریو:
#سناریو:
وقتی اعضا پرسینگ دارن ، و وقتی ات میخواد ببوستشون لبش زخم میشه؛
نامجون:واییی ات خوبی؟بذار اون کتاب پانسمان لب و بیارم ببینم چجوری پانسمانش کنم(در هر شرایطی فکر کتابه🤌)😂
_____________
جین:چقدر بامزه شدی🤣یاع یاع (یهو یادش میفته الان لبت زخم شده باید پانسمان کنه)وایییی ات حالت خوبه؟بذار بریم دکتر..نباید جاش بمونه وگرنه دیگه مثل من هندسام نیستیا.
ات:🤦♀️
_______________
یونگی:واییی ات حالت خوبه؟فعلا چسب بزن من یکم بخوابم بعد بریم دکتر..
ات:یونگی؟😐
یونگی:خرووووپفف🥱.(😂)
________________
جیهوپی:وایییی ات خوبی؟پاشو لباس بپوش بریم دکتر.
ات:نمیخواد حالم خوبه.
جیهوپ:نه خیرم پاشو بینم...(هوپی همیشه نگران سانشاینش هست😍)
___________________
جیمین:به خاطر این زخمی شدی که دیروز بهم گفتی قدت کوتاهه(غلط کردی)کارما و ببین هه هه..دکترم نمیبرمت.😏
ات:😐
________________
تهیونگ:اشکال نداره بابا بزرگ میشی یادت میره..(یاد برادر بزرگترم افتادم)
ات:تهیونگگگ! 😐
________________
کوک: (یکیه کوک سفارشیه):(دست میزنه به لبت ببینه چقدر پاره شده تحریک میشه...😑😆)
کوک:خب ات پماد میزنم برات دیگه نسوزه بعدم به خاطر بی دقتیت تنبیه میشی..😈
ات:میدونم تحریک شدی ولی باید بری حموم..یاد بگیری خودتو کنترل کنی.😒
کوک:باشه پس من میرم حموم.
*رفت حموم.
داد زد :ات حولمو یادم رفت برام بیار..
ات:اوکی.
ات حولرو برد ولی کوک دست ات و کشید کشوند تو حموم... 😈
کوک:که من برم حموم آره؟وقتی تو هستی چرا حموم؟.. 🔞
وقتی اعضا پرسینگ دارن ، و وقتی ات میخواد ببوستشون لبش زخم میشه؛
نامجون:واییی ات خوبی؟بذار اون کتاب پانسمان لب و بیارم ببینم چجوری پانسمانش کنم(در هر شرایطی فکر کتابه🤌)😂
_____________
جین:چقدر بامزه شدی🤣یاع یاع (یهو یادش میفته الان لبت زخم شده باید پانسمان کنه)وایییی ات حالت خوبه؟بذار بریم دکتر..نباید جاش بمونه وگرنه دیگه مثل من هندسام نیستیا.
ات:🤦♀️
_______________
یونگی:واییی ات حالت خوبه؟فعلا چسب بزن من یکم بخوابم بعد بریم دکتر..
ات:یونگی؟😐
یونگی:خرووووپفف🥱.(😂)
________________
جیهوپی:وایییی ات خوبی؟پاشو لباس بپوش بریم دکتر.
ات:نمیخواد حالم خوبه.
جیهوپ:نه خیرم پاشو بینم...(هوپی همیشه نگران سانشاینش هست😍)
___________________
جیمین:به خاطر این زخمی شدی که دیروز بهم گفتی قدت کوتاهه(غلط کردی)کارما و ببین هه هه..دکترم نمیبرمت.😏
ات:😐
________________
تهیونگ:اشکال نداره بابا بزرگ میشی یادت میره..(یاد برادر بزرگترم افتادم)
ات:تهیونگگگ! 😐
________________
کوک: (یکیه کوک سفارشیه):(دست میزنه به لبت ببینه چقدر پاره شده تحریک میشه...😑😆)
کوک:خب ات پماد میزنم برات دیگه نسوزه بعدم به خاطر بی دقتیت تنبیه میشی..😈
ات:میدونم تحریک شدی ولی باید بری حموم..یاد بگیری خودتو کنترل کنی.😒
کوک:باشه پس من میرم حموم.
*رفت حموم.
داد زد :ات حولمو یادم رفت برام بیار..
ات:اوکی.
ات حولرو برد ولی کوک دست ات و کشید کشوند تو حموم... 😈
کوک:که من برم حموم آره؟وقتی تو هستی چرا حموم؟.. 🔞
۴.۲k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.