یدونه دیگگگگگ - -
🤍💫Bahat Aromam💫🤍
Part 20
پشت چشمی نازک کردم
یانا:سمانه فرید زنگ میزنه ها، بیاد تو این وضعیت ببینتت از.....
با گفتن مهم نیس سمانه حرفم قطع شد
اوممم پس
چشمکی زدم به استاد
با دیدن چشمکم خبیث لبخندی زد
رفتم سمت گوشیم به فرید زنگ زدم
مکالمه :
{فرید:بله؟
یانا :سلام، من یاناعم دختر عموی سمانه
فرید:بله شناختن بفرمایید
یانا :هرجا هستید فوری خودتونو برسونید خونه ی اقاجونمون
5دقیقه مهلت
با لحن نگران فریدگفت:باشه اومدم}
قطع کردم و به سمانه که برای آیکان عشوه میومد با لبخندخبیث نگاه کردم
بعد از گذشت 4 دقیقه فرید اومد
اومد سمتم تا بپرسه چیشده
نگاهش افتاد به سمانه و آیکان
از قبل آیکان رو گیر آوردم و نقشمو بهشون گفتم
آیکان هم طبق نقشه با اومدن فرید جوری رفتار کرد که سمانه آویزونش شده
فرید اخماش رفت تو هم با صدایی که از فرط عصبانیت میلرزید گفت:اون سمانه نیست مگه نه؟ و بعد بلندتر گفت سمانههه
سمانه ترسیده برگشت سمت فرید
سمانه:فرید اونجور که فکر میکنی نیست
[فرید رل سمانه است]
فرید:چرا سمانم؟ هاااا؟
بعد چشماش به خون نشست
فرید:باشه فدات شم منم جبران میکنم
برگشت سمت من
بازومو گرفت و منو بوسید
با برگای ریخته وقتی رفت عقب نگاهش کردم بغض کرده داد زدم:به چه حقی این کارو کردی عوضی؟؟؟؟
#آیکان......
#اصکیحرام 💫 🙂
#اصکیحرام
#ادیتناسی
#سم
#خندهدار
#فان
#کیوت
#بامزه
#ادیت
#ساکورا
#اسکول
#ساکورااسکول
#ساکورااسکولادیت
#اصکیحرام
#حمایتپیلیز
#bahataromam
#roman
#bamazeh
#sam
#khandehdar
#edit
#Edit_tanz_nasy_sakora
#fan
#tanz
Part 20
پشت چشمی نازک کردم
یانا:سمانه فرید زنگ میزنه ها، بیاد تو این وضعیت ببینتت از.....
با گفتن مهم نیس سمانه حرفم قطع شد
اوممم پس
چشمکی زدم به استاد
با دیدن چشمکم خبیث لبخندی زد
رفتم سمت گوشیم به فرید زنگ زدم
مکالمه :
{فرید:بله؟
یانا :سلام، من یاناعم دختر عموی سمانه
فرید:بله شناختن بفرمایید
یانا :هرجا هستید فوری خودتونو برسونید خونه ی اقاجونمون
5دقیقه مهلت
با لحن نگران فریدگفت:باشه اومدم}
قطع کردم و به سمانه که برای آیکان عشوه میومد با لبخندخبیث نگاه کردم
بعد از گذشت 4 دقیقه فرید اومد
اومد سمتم تا بپرسه چیشده
نگاهش افتاد به سمانه و آیکان
از قبل آیکان رو گیر آوردم و نقشمو بهشون گفتم
آیکان هم طبق نقشه با اومدن فرید جوری رفتار کرد که سمانه آویزونش شده
فرید اخماش رفت تو هم با صدایی که از فرط عصبانیت میلرزید گفت:اون سمانه نیست مگه نه؟ و بعد بلندتر گفت سمانههه
سمانه ترسیده برگشت سمت فرید
سمانه:فرید اونجور که فکر میکنی نیست
[فرید رل سمانه است]
فرید:چرا سمانم؟ هاااا؟
بعد چشماش به خون نشست
فرید:باشه فدات شم منم جبران میکنم
برگشت سمت من
بازومو گرفت و منو بوسید
با برگای ریخته وقتی رفت عقب نگاهش کردم بغض کرده داد زدم:به چه حقی این کارو کردی عوضی؟؟؟؟
#آیکان......
#اصکیحرام 💫 🙂
#اصکیحرام
#ادیتناسی
#سم
#خندهدار
#فان
#کیوت
#بامزه
#ادیت
#ساکورا
#اسکول
#ساکورااسکول
#ساکورااسکولادیت
#اصکیحرام
#حمایتپیلیز
#bahataromam
#roman
#bamazeh
#sam
#khandehdar
#edit
#Edit_tanz_nasy_sakora
#fan
#tanz
۲.۲k
۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.