مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

فردا و دیروز با هم دست به یکی کرده

فردا و دیروز با هم دست به یکی کرده
دیروز با خاطراتش مرا فریب داد
فردا با وعده هایش مرا خواب کرد
وقتی چشم گشودم امروز گذشته بود…
ولی باید باز هم بلند شد روی پای خود ایستاد
به اندازه ای دلم تنگ است
که هیچ حرفی ندارم...دلتنگ روزهایی که نه دغدغه کنکوری بود و نه دغدغه هیچ چیز دیگری راحت و آسوده بودیم...ای کاش زندگی متوقف میشد سرجاشو دیگه هیچ تغییری نمیکرد.میترسم از فردا از بعد از آینده...
خوشحالم که تو سخت ترین روزای زندگیمـ یه عده آدم کنارمن که از جونم واسم عزیز ترن و با اونا میتونم به این روند تکراری و زجر آور ادامه بدم...


۱۶.مهرِ.۱۴۰۲


بماند به یادگار از روزهای تلخ زندگی من.:)
دیدگاه ها (۱۵)

به باز آمدنت چنان دلخوشم که طفلی به صبح عیدپرستویی به ظهر به...

در گلویم چون بغضدر سینه ام چون رازو در گوشم نجوای عاشقانه‌ای...

تو دلت برام تنگ نشد؟ صبحا وقتی بیدار شدی، شبا موقع خواب، نگا...

قهرمانی مبارکمون❤

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط