سناریو ...
سناریو ...
وقتی داری ظرف های چینی رو خشک میکنی یهو میوفته دستت میبره
نامی : جعبه کمک های اولیه رو نیا رو کمکت میکنه که حالت بهتر شه
جین : اخه این چه کاریه چرا حواست نیست و به اولم اسیب میزنی ۱/ ت: 😐 بابا مثلا دستم بریده چرا غر میزنی
یونگی : داره نگات میکنه که یهو ویندوزش میزنه بالا و میبرتت دکتر ( بچه از حواس پرتیت نمیدونه چکار کنه)
هوسوک : چاگیا حواست کجاست بعد شروع میکنی گریه کردن که میاد دستتو باند پیچی میکنه و یه عالمه خوراکی میخره برات ( چون خودم بایسم هوپیه اینجوری شد 😁)
جیمین : هوم موقع میبرت بیمارستان
تهیونگ : اخ بمیرم حتما خیلی درد داری و میبرت بیمارستان
کوک : بغض میکنه ( چاگیا خیلی درد داری هوم؟ کاشکی من جای تو بودم)
وقتی داری ظرف های چینی رو خشک میکنی یهو میوفته دستت میبره
نامی : جعبه کمک های اولیه رو نیا رو کمکت میکنه که حالت بهتر شه
جین : اخه این چه کاریه چرا حواست نیست و به اولم اسیب میزنی ۱/ ت: 😐 بابا مثلا دستم بریده چرا غر میزنی
یونگی : داره نگات میکنه که یهو ویندوزش میزنه بالا و میبرتت دکتر ( بچه از حواس پرتیت نمیدونه چکار کنه)
هوسوک : چاگیا حواست کجاست بعد شروع میکنی گریه کردن که میاد دستتو باند پیچی میکنه و یه عالمه خوراکی میخره برات ( چون خودم بایسم هوپیه اینجوری شد 😁)
جیمین : هوم موقع میبرت بیمارستان
تهیونگ : اخ بمیرم حتما خیلی درد داری و میبرت بیمارستان
کوک : بغض میکنه ( چاگیا خیلی درد داری هوم؟ کاشکی من جای تو بودم)
۱۷.۷k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.