پلیس مخفی
ات.به جای پول این پسره رو میبرم
بابای شوگا.. ببر خدا خیرت بده
ات.. بیا بریم
شوگا .. واقعا منو فروخت
ات ..اره فروخت
شوگا .. میشه بزاری برم
ات.. میخوای یه مافیای بشی
شوگا .. اره
ات.. پس باهام بیا
شوگا دنبال ات راه افتاد وبه ماشین رفتن
ات.. اسمت چیه
شوگا.. مین یونگی یا همون شوگا
ات.. پیشی صدات میکنم
شوگا .. اوم پیشی خوبه
بادیگارد.. خانم رسیدیم
ات .. خب بریم
ویو ات پسر گوگولی بود بنظرم به درد میخوره
اگر آموزشش بدم میشه دست راستم
آت .. هوی پسر
شوگا . بله
ات .. اینجا اتاق توعه
آت در یه اتاق مشکی رو باز کرد
آت.. فردا میخوایم بریم یه خونه جدید
شوگا .. خب به من چه
آت.. منظورم این بود تا فردا استراحت کن چون اینجا سالن برای تمرین نداره نمیتونیم تمرین کنیم
شوگا .. آها باشه هیییییی(خمیازه کشید)
شوگا وقتی چشماش رو باز کرد با یه اتاق خیلی بزرگ روبه رو شد «خیلی خوشگله با تم چوبی و خیلی رویایی بود پنجرش به سمت یه جنگی خیلی بزرگ بود » (وقتی اینو «» گذاشتم یعنی دارن تو ذهنش حرف میزنم)
ویو شوگا
خیلی اتاق خوشگلی بود میخواستم بخوابم که یادم افتاد با یه لباس پاره پورم رفتم پیش اون دختره و گفتم .. من لباس ندارم
آت .. هعی در کمدت رو باز نکردی نه
شوگا سریع رفت سمت اتاق وقتی در کمد رو باز کرد هیچی نبود آت خندید و گفت
آت .. اونجا نه اونجا برای چیزای ضروریه ای اینجا جای لباساته
آت داخل همون کمد یه در کوچیک رو باز کرد و وقتی باز شد یه عالمه رگال لباس یه عالمه کروات و عنواع لباس ها
آت .. خیلی کمه ولی الان جا نداریم
شوگا.. این کمه این خیلی زیاد هم هست
آت .. اگه به این میگی زیاد بیا بریم اتاق من
شوگا پشت آت را افتاد آت وقتی اتاق لباسش رو باز کرد لباس های که ۱۰ برابر لباس های شوگا بود نمایان شد
آت .. تادا خب برو بخواب فردا کلی کار داریم
خب بچه ها جای بدی کات نکردم ولی پایان پارت بود
(اسلاید یک و دو اتاق شوگا و سه اتاق آت)
بابای شوگا.. ببر خدا خیرت بده
ات.. بیا بریم
شوگا .. واقعا منو فروخت
ات ..اره فروخت
شوگا .. میشه بزاری برم
ات.. میخوای یه مافیای بشی
شوگا .. اره
ات.. پس باهام بیا
شوگا دنبال ات راه افتاد وبه ماشین رفتن
ات.. اسمت چیه
شوگا.. مین یونگی یا همون شوگا
ات.. پیشی صدات میکنم
شوگا .. اوم پیشی خوبه
بادیگارد.. خانم رسیدیم
ات .. خب بریم
ویو ات پسر گوگولی بود بنظرم به درد میخوره
اگر آموزشش بدم میشه دست راستم
آت .. هوی پسر
شوگا . بله
ات .. اینجا اتاق توعه
آت در یه اتاق مشکی رو باز کرد
آت.. فردا میخوایم بریم یه خونه جدید
شوگا .. خب به من چه
آت.. منظورم این بود تا فردا استراحت کن چون اینجا سالن برای تمرین نداره نمیتونیم تمرین کنیم
شوگا .. آها باشه هیییییی(خمیازه کشید)
شوگا وقتی چشماش رو باز کرد با یه اتاق خیلی بزرگ روبه رو شد «خیلی خوشگله با تم چوبی و خیلی رویایی بود پنجرش به سمت یه جنگی خیلی بزرگ بود » (وقتی اینو «» گذاشتم یعنی دارن تو ذهنش حرف میزنم)
ویو شوگا
خیلی اتاق خوشگلی بود میخواستم بخوابم که یادم افتاد با یه لباس پاره پورم رفتم پیش اون دختره و گفتم .. من لباس ندارم
آت .. هعی در کمدت رو باز نکردی نه
شوگا سریع رفت سمت اتاق وقتی در کمد رو باز کرد هیچی نبود آت خندید و گفت
آت .. اونجا نه اونجا برای چیزای ضروریه ای اینجا جای لباساته
آت داخل همون کمد یه در کوچیک رو باز کرد و وقتی باز شد یه عالمه رگال لباس یه عالمه کروات و عنواع لباس ها
آت .. خیلی کمه ولی الان جا نداریم
شوگا.. این کمه این خیلی زیاد هم هست
آت .. اگه به این میگی زیاد بیا بریم اتاق من
شوگا پشت آت را افتاد آت وقتی اتاق لباسش رو باز کرد لباس های که ۱۰ برابر لباس های شوگا بود نمایان شد
آت .. تادا خب برو بخواب فردا کلی کار داریم
خب بچه ها جای بدی کات نکردم ولی پایان پارت بود
(اسلاید یک و دو اتاق شوگا و سه اتاق آت)
۸.۹k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.