دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست

دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست

قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن

من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست
#محمدعلی_بهمنی
#غزل#شعر
دیدگاه ها (۷)

بی تو طوفان زده ی دشت جنونم صید افتاده به خونمتو چه سان می ...

فواره وار سر به هوایی و سر به زیر !چون تلخی شراب دل آزار و د...

ديگر هيچ چيز از دنيا نمی خواهم نه آرزويی دارم نه نيتی ... نه...

ای لبت از هر چه باغ سیب ، شیرین بیش ترکِی به پایت می شود افت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط