مست خون ( پارت ۱۰ )

مینهی: بیا منو بگیر پس
یه لحظه هوا ابری میشه
مینهی و سوهی: شتتت
ته: با کمال میل
با ابری شدن هوا لبخند شیطانی میزنه و چشاش قرمز میشه حمله میکنه سمت مینهی و میچسبونتش به دیوار
ته: که از دست من فرار میکنی اره از حالا به بعد تو یه اتاق زندانی میشی و از دیدن سوهی محروم میشی
یکی از جاهایی که قبلا گاز گرفته بود رو گاز میگیره
مینهی: ایییییییییی آخخخخخخ نکن توروخداااا * گریه *
قبل ازینکه کوک بیاد سمتم میدوئم که از پشت منو میگیره، منو میکشه یه جایی که اگه آفتاب بیاد هم سایه اس
کوک: راه فرار نداری ، بفهم
سرشو میکنه تو گردنم و خونمو میخوره
سوهی:*جیغ * التماست میکنم ولم کن*گریه*
وقتی سیر شد میبرتم اتاقش درم قفل میکنه
سوهی: درو باز کن التماست میکنم*بی حال*
کوک: اونوقت چرا باید همچین کاری کنم؟
سوهی: لطفا التماست میکنم، من از بچگی بیماری کم خونی دارم الانم حالم بده*سرگیجه*
کوک: رو تخت دراز بکش اینم بخور
آب آلبالو میده بهم میخورم

حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻

~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#خوناشام
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
دیدگاه ها (۰)

مست خون ( پارت ۱۱ )

مست خون ( پارت ۱۲ )

مست خون ( پارت ۹ )

مست خون ( پارت ۸ )

مست خون ( پارت ۲۳ )

مست خون ( پارت ۲۵ ) {پارت آخر}

مست خون ( پارت ۱۶ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط