رمانعشق

رمان:عشق🖤🩸
پارت:۶ 🖤🩸
ویو تهیونگ
وقتی سویون رو دیدم دنیا رو سرم خراب شد ب بیمارستان بردمش و ساعت ها صبر کردم ولی دکتر ها گفتن سویون مرده...گریه شدید میکردم و راه میرفتم...تا خونه راه رفتم...نامجون خونم بود....
علامت نامجون -
علامت تهیونگ +
-هی حال سویون خوبه؟
+ن..نامجون
-چیه؟
+سو...سویون مرده💔
ویو ا/ت
مامانم بالاخره بهوش اومد ازش خواستم برام بگه ک چی شده اما هیچی نمی گفت دیگه داشتم نگران میشدم...شاید خودم باید میرفتم سویون رو ببینم از مامانم پرسیدم که گف همون خونه ی قدیمی....رفتم سمت اون خونه و در زدم
علامت ا/ت +
علامت نامجون @
علامت تهیونگ -
@(در رو باز می‌کنه)ببخشید شما..
+سلام..تهیونگ خیلی عوض شدی..
@ببخشید من تهیونگ نیستم..
+ولی من درست اومدم
@خودتون کی هستید؟
+من خواهر سویونم...
..تو ا/تی؟
+بله(لبخند)...
@بیا تو...
+(میرم داخل)
@تهیونگگ(یکم بلند)
-چیه..؟
@مهمون داری..
-کی هس؟..
+سلام(لبخند)
-ببخشید شما؟..
+انقدر ک باهام حرف نزدی من و یادت رف؟
- تو کی هستی؟..
@تهیونگ ایشون ا/ته...
-ا/ت توی فرانسه هستش در حال درس خوندن‌...پس گمشو بیرون
+باور نمیکنی نه؟..
-معلومه ک‌ نه..
+پس صبر میکنم سویون بیاد...اون باشه تو هم باور می‌کنی..
-بهتره منتظر سویون نباشی..چون خونه نمیاد
+کی بر میگرده؟..
-خبر رو نشنیدی پس..
+تا الان ک باور نمی‌کردی من ا/تم بعد انتظار داری خبر رو شنیده باشم؟..
-ا/ت..سویون مرده..
+(خنده شدید)چرت نگو..سویون کی میاد؟..
-ا/ت گفتم ک سویون مرده...(گریه)
+سویون...م..مرده(شوک)
+ممنونم...موآ رو اگر تونستی بیار ببینم..(میره بیرون از خونه)

_قبل از اینکه بریم ادامه بگم ک تهیونگ پلیس بوده و استفا داده...دلیل استفا دادنش هم مرگ سویون بوده...موآ هم پیش لیا دختر عمو تهیونگ میمونه..._

ویو جیهوپ
رفتم سمت خونه خواهرم وقتی در رو باز کرد اشک زیادی تو چشمام بود محکم بغلم کرد ک داشتم خفه میشدم
علامت جیهوپ+
علامت خواهرش&
+بابا خونتونه؟..
&ن..بیا تو سریع
+(رفتم داخل خونه)
&چطوری خوبی...
+ممنونم.‌.
&خیلی وقته ندیدمت میشه گف ۳ سالی هم هس بهم زنگ نمی‌زنیم..
+اوهوم...
&جیهوپ...نمیخوای با بابا درموردش حرف بزنی
+چی بگم؟بگم برام نامزد گرفتی ببخشید با ی دختر دیگه رفتم تو رابطه...الان دختره معلوم نیس کجاست لطفا من و ببخش
&جیهوپ...می‌دونم عصبی میشه ولی خب...ب هر حال باید باهم حرف بزنید...
+ببین اومدم بهت سر بزنم نیومدم در مورد این موضوع باهات حرف بزنم...پس لطفا دیگه درموردش حرف نزن..
&باشه...باشه..دیگه هیچی نمیگم خوبه..
+ممنون میشم..
+شوهرت ک عصبی نمیشه من اینجام
&طلاق گرفتم
+کی طلاق گرفتی؟..
&۲ سال پیش...
+برای چی..
&بخاطر جنابعالی..
+وا چرا؟..
متاسفانه جا نیس الان بقیشو دوباره میزارم
دیدگاه ها (۸)

ادامه پارت ۶&بخاطر جنابعالی..+وا چرا؟..&چون ک‌ جنابعالی بدهی...

پارت ۸م.شوگا:قربونت بشم من گریه نکنیااااات:خاله میخوام برم ت...

اقا پیشیمون برگشتـ🐱مافیای سرد و خشن فیکامون برگشتهـ🌌مهم تر ا...

رمان:عشق🖤🩸پارت:۵ 🖤🩸-وحشی وزنت از من بیشتره؟ سیلی زد بهم)بی ا...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط