"بازی"
"بازی"
🕶part:36🕶
۲ روز گذشت...شوگا،کیوکو،میاکو،جیمین و کلودی به مراسمی در نیویورک دعوت شدن...شوگا با خوندن دعوتنامه پوزخند زد...انگار که چیزایی میدونه!
شوگا:میریم!همین امروز هم با جت شخصی خودم میریم...آماده شید
جیمین:کلودی خبر داره.؟
شوگا:حتما تا الان باخبر شده...بهش خبر بدید!
جیمین به کلودی زنگ زد و بعد از چند بوق جواب داد
جیمین:کجایی؟
کلودی:توی یک گاراژ...چرا؟
جیمین:چیکار میکنی اونجا!؟
کلودی:یکیو میکشتم...تازه تموم کردم میخوام دستامو بشورم بگو چیکار داری؟
جیمین:واسه چی یکیو کشتی؟
کلودی:فراموش کردی چه مقامی رو کسب کردیم؟کلی کار ریخته رو سرم...از برنامه های توهم خبر دارم چرا هنوز تو خونه ای؟
جیمین:همه رو کنسل کن باید بریم نیویورک
کلودی:خبر دارم!من فردا میام...باید ی سری کارا رو تموم کنم
جیمین:آگوست دی تاکید کرده امروز بریم!
کلودی:لعنتی!...بالاترین مقام کسب کردم ولی باز نمیتونم رو حرف آگوست دی حرف بزنم....نمیدونم چرا..
جیمین:تا ۲۰ دقیقه دیگه فرودگاه باش...با جت شخصی آگوست دی میریم
کلودی:۱۰ دقیقه معطلتون میکنم...باید به جونگکوک خبر بدم!
جیمین:کشتمون با جونگکوک...باشه یالا
تماس رو قطع کرد و بعد از توضیح مکالمه بهشون...رفتن تا آماده بشن
همه آماده شدن و توی سالن جمع شدن...شوگا آخر از همه اومد اما همشون محو ابهت و گاد بودن شوگا شدن
لعنتی! خیلی خفن شده..
اور کت مشکی که زیرش پسرهن سفید که روش وست مشکی به تن داشت و شلوار سیاه که ست زیبایی رو میساخت....کفش های چرم سیاهش که برق میزدن و موهایی که با بالا زدنشون تیپ خفنشو کامل میکردن
شوگا:بریم...
کیوکو:یونگییییییی....زبونم بند اومد بابا چی بگمممم از خوشتیپیت....میخوای عقل از همه بپرونییی
شوگا:گفتم با اون اسم صدام نزن...شلوغش نکن،مثل همیشه مشکی پوشیدم
جیمین:ولی اینبار خیلی فرق میکنی...لباس مشکیت با پوست سفیدت تضاد دیوونه کننده ای رو ساخته
شوگا لحظه ای از تعریف جیمین شوکه شد...از کم موقعیت هایی که پیش میاد تعریف جیمین از شوگا بود!
خیلی کم پیش میومد از شوگا تعریف کنه...و شوگا تعجبشو تو دلش نشون داد
خوشش اومده و بود و یجورایی خوشحال بود...جیمین ازش تعریف کرده
شوگا:تعریف قشنگی بود!
میاکو:چه کردی پدر جان! باید شمشیر بدست اطرافت بایستم...گربه های لوس زیادی اونجا هست
شوگا:میاکو...من شوگام!
میاکو:اررره میدونممممم
شوگا:فک میکنی کسی جرعت میکنه بیاد نزدیکم؟
میاکو:قطعا نه...
شوگا:پس مزه نریز بریم
میاکو:ای باباااا....داشتن پدر خوشتیپ هم دردسر داره هااا
شوگا:پس فک کردی ساده استت
کیوکو:ای جونمممم...پدر خوشتیپم
شوگا:آه خدایا...
🕶part:36🕶
۲ روز گذشت...شوگا،کیوکو،میاکو،جیمین و کلودی به مراسمی در نیویورک دعوت شدن...شوگا با خوندن دعوتنامه پوزخند زد...انگار که چیزایی میدونه!
شوگا:میریم!همین امروز هم با جت شخصی خودم میریم...آماده شید
جیمین:کلودی خبر داره.؟
شوگا:حتما تا الان باخبر شده...بهش خبر بدید!
جیمین به کلودی زنگ زد و بعد از چند بوق جواب داد
جیمین:کجایی؟
کلودی:توی یک گاراژ...چرا؟
جیمین:چیکار میکنی اونجا!؟
کلودی:یکیو میکشتم...تازه تموم کردم میخوام دستامو بشورم بگو چیکار داری؟
جیمین:واسه چی یکیو کشتی؟
کلودی:فراموش کردی چه مقامی رو کسب کردیم؟کلی کار ریخته رو سرم...از برنامه های توهم خبر دارم چرا هنوز تو خونه ای؟
جیمین:همه رو کنسل کن باید بریم نیویورک
کلودی:خبر دارم!من فردا میام...باید ی سری کارا رو تموم کنم
جیمین:آگوست دی تاکید کرده امروز بریم!
کلودی:لعنتی!...بالاترین مقام کسب کردم ولی باز نمیتونم رو حرف آگوست دی حرف بزنم....نمیدونم چرا..
جیمین:تا ۲۰ دقیقه دیگه فرودگاه باش...با جت شخصی آگوست دی میریم
کلودی:۱۰ دقیقه معطلتون میکنم...باید به جونگکوک خبر بدم!
جیمین:کشتمون با جونگکوک...باشه یالا
تماس رو قطع کرد و بعد از توضیح مکالمه بهشون...رفتن تا آماده بشن
همه آماده شدن و توی سالن جمع شدن...شوگا آخر از همه اومد اما همشون محو ابهت و گاد بودن شوگا شدن
لعنتی! خیلی خفن شده..
اور کت مشکی که زیرش پسرهن سفید که روش وست مشکی به تن داشت و شلوار سیاه که ست زیبایی رو میساخت....کفش های چرم سیاهش که برق میزدن و موهایی که با بالا زدنشون تیپ خفنشو کامل میکردن
شوگا:بریم...
کیوکو:یونگییییییی....زبونم بند اومد بابا چی بگمممم از خوشتیپیت....میخوای عقل از همه بپرونییی
شوگا:گفتم با اون اسم صدام نزن...شلوغش نکن،مثل همیشه مشکی پوشیدم
جیمین:ولی اینبار خیلی فرق میکنی...لباس مشکیت با پوست سفیدت تضاد دیوونه کننده ای رو ساخته
شوگا لحظه ای از تعریف جیمین شوکه شد...از کم موقعیت هایی که پیش میاد تعریف جیمین از شوگا بود!
خیلی کم پیش میومد از شوگا تعریف کنه...و شوگا تعجبشو تو دلش نشون داد
خوشش اومده و بود و یجورایی خوشحال بود...جیمین ازش تعریف کرده
شوگا:تعریف قشنگی بود!
میاکو:چه کردی پدر جان! باید شمشیر بدست اطرافت بایستم...گربه های لوس زیادی اونجا هست
شوگا:میاکو...من شوگام!
میاکو:اررره میدونممممم
شوگا:فک میکنی کسی جرعت میکنه بیاد نزدیکم؟
میاکو:قطعا نه...
شوگا:پس مزه نریز بریم
میاکو:ای باباااا....داشتن پدر خوشتیپ هم دردسر داره هااا
شوگا:پس فک کردی ساده استت
کیوکو:ای جونمممم...پدر خوشتیپم
شوگا:آه خدایا...
۳.۵k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.