-کمتر آدم بزرگی این را به یاد می آورد که اول بچه بوده.
-کمتر آدم بزرگی این را به یاد می آورد که اول بچه بوده.
- کسی که راهش را بگیرد و برود زیاد دور نمی رود.
- آدم بزرگ ها عدد و رقم دوست دارند. آدم بزرگ ها این جورند دیگر.
- بچه ها باید نسبت به آدم بزرگ ها خیلی گذشت داشته باشند.
- ولی ما {بچه کوچک ها }که معنی زندگی را می فهمیم البته به شماره ها می خندیم.
- همه مردم از نعمت دوست برخوردار نبوده اند.
- چه رازآمیز است عالم اشک.
- حق این است که کردار بسنجیم نه گفتار را.
- حق این است که پشت نیرنگ های کوچک آدم ها پی به محبتشان ببریم.
- دنیا برای شاهان بسیار ساده شده است و آنها همه مردم را رعیت خود می دانند.
- باید از هر کس کاری را خواست که از او برمی آید.
- قدرت بیش از هر چیز متکی به عقل است.
- محاکمه کردن خود بسیار مشکلتر از محاکمه کردن دیگری است. اگر بتوانی درباره خودت درست حکم کنی معلوم می شود که حکیم { = دانای } واقعی هستی.
- این آدم بزرگ ها واقعاً که چقدر عجیب و غریب و غیر عادی اند.
- در نظر خود پسندان، دیگر مردم همه از ارادتمندان ایشان اند.
- خود پسندان فقط صدای تحسین را می شنوند.
- آدم بزرگ ها جدی اند، حوصله حرف های یاوه را ندارند.
- هر کس ممکن است که در عین حال هم وفادار به دستور و کار باشد و هم تنبل .
- کسی که به چیز دیگری غیر از وجود خودش مشغول است تنها کسی است که مضحک نیست.
- کسی که می خواهد خوشمزگی کند گاهی مختصر دروغی هم می گوید.
- آیا ستاره ها برای این روشنند که هر کس بتواند روزی ستاره خودش را پیدا کند ؟
- آدم پیش آدم ها هم احساس تنهایی می کند.
- آدم ها ریشه ندارند و به دردسر می افتند. باد آنها را با خودش به این طرف و آن طرف می برد.
- ساکنان زمین از قوه تخیل محرومند. آنچه می شنوند تکرار می کنند.
- اهلی کردن یعنی پیوند بستن. اگر تو مرا اهلی کنی هر دو به هم احتیاج خواهیم داشت. تو برای من یگانه جهان خواهی شد و من برای تو یگانه جهان خواهم شد.
- هیچ چیز کامل نیست.
- اگر تو مرا اهلی کنی و با من پیوند ببندی، زندگی ام چنان روشن خواهد شد که انگار نور آفتاب بر آن تابیده است. صدای پای تو برایم مثل نغمه موسیقی خواهد بود. گندمزارها چیزی به یاد من نمی آورند. ولی تو موهای طلایی داری. پس وقتی اهلی ام کنی و با من پیوند ببندی معجزه می شود! گندم که طلایی رنگ است یاد تو را برایم زنده می کند و من زمزمه باد را در گندمزارها دوست خواهم داشت.
- فقط چیزهایی را که اهلی کنی و با آنها پیوند ببندی می توانی بشناسی.
- آدم بزرگ ها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. همه چیزها را ساخته و آماده می خرند. ولی چون کسی نیست که دوست بفروشد آدم ها دیگر دوستی ندارند.
- زبان سرچشمه سوء تفاهم هاست.
- در صورتی که اهلی ام کنی و با من عهد و پیمان ببندی، اگر در ساعت چهار بعد از ظهر بیایی، من از ساعت سه بعد از ظهر حس می کنم که خوشبختم . هر چه ساعت پیشتر می رود، خوشبختیم بیشتر می شود. در ساعت چهار به هیجان می آیم و نگران می شوم و آن وقت قدر خوشبختی را می فهمم.
- فقط با چشم دل می توان خوب دید. اصل چیزها از چشم سر پنهان است.
- آدم بزرگ ها این حقیقت را فراموش کرده اند که همان مقدار وقتی که برای گلت صرف کرده ای باعث ارزش و اهمیت گلت شده است. انسان مسئول همیشگی آن گل می شود.
- آدم هیچ وقت آن جایی که هست راضی نیست.
- چه خوب است که آدم، حتی در دم مرگ، دوستی داشته باشد.
- چیزی که مایه زیبایی خانه و صحرا و ستاره است از چشم سر پنهان است.
- چراغ را باید محافظت کرد: چه بسا اندک بادی آن را خاموش کند.
- آدم ها آنچه را می جویند نمی یابند و با این همه آنچه به دنبالش می گردند بسا که در یک گل یا در اندکی آب یافت شود.
- چشم نابیناست. با دل باید جست و جو کرد.
- اگر کسی به سؤالی جواب ندهد، ولی سرخ شود این خود به معنی جواب مثبت است.
- آنچه مهم است با چشم دیده نمی شود.
این تن آدم مثل یک پوسته کهنه دور انداختنی است. پوسته های کهنه دور افتاده که غصه ندارند
- کسی که راهش را بگیرد و برود زیاد دور نمی رود.
- آدم بزرگ ها عدد و رقم دوست دارند. آدم بزرگ ها این جورند دیگر.
- بچه ها باید نسبت به آدم بزرگ ها خیلی گذشت داشته باشند.
- ولی ما {بچه کوچک ها }که معنی زندگی را می فهمیم البته به شماره ها می خندیم.
- همه مردم از نعمت دوست برخوردار نبوده اند.
- چه رازآمیز است عالم اشک.
- حق این است که کردار بسنجیم نه گفتار را.
- حق این است که پشت نیرنگ های کوچک آدم ها پی به محبتشان ببریم.
- دنیا برای شاهان بسیار ساده شده است و آنها همه مردم را رعیت خود می دانند.
- باید از هر کس کاری را خواست که از او برمی آید.
- قدرت بیش از هر چیز متکی به عقل است.
- محاکمه کردن خود بسیار مشکلتر از محاکمه کردن دیگری است. اگر بتوانی درباره خودت درست حکم کنی معلوم می شود که حکیم { = دانای } واقعی هستی.
- این آدم بزرگ ها واقعاً که چقدر عجیب و غریب و غیر عادی اند.
- در نظر خود پسندان، دیگر مردم همه از ارادتمندان ایشان اند.
- خود پسندان فقط صدای تحسین را می شنوند.
- آدم بزرگ ها جدی اند، حوصله حرف های یاوه را ندارند.
- هر کس ممکن است که در عین حال هم وفادار به دستور و کار باشد و هم تنبل .
- کسی که به چیز دیگری غیر از وجود خودش مشغول است تنها کسی است که مضحک نیست.
- کسی که می خواهد خوشمزگی کند گاهی مختصر دروغی هم می گوید.
- آیا ستاره ها برای این روشنند که هر کس بتواند روزی ستاره خودش را پیدا کند ؟
- آدم پیش آدم ها هم احساس تنهایی می کند.
- آدم ها ریشه ندارند و به دردسر می افتند. باد آنها را با خودش به این طرف و آن طرف می برد.
- ساکنان زمین از قوه تخیل محرومند. آنچه می شنوند تکرار می کنند.
- اهلی کردن یعنی پیوند بستن. اگر تو مرا اهلی کنی هر دو به هم احتیاج خواهیم داشت. تو برای من یگانه جهان خواهی شد و من برای تو یگانه جهان خواهم شد.
- هیچ چیز کامل نیست.
- اگر تو مرا اهلی کنی و با من پیوند ببندی، زندگی ام چنان روشن خواهد شد که انگار نور آفتاب بر آن تابیده است. صدای پای تو برایم مثل نغمه موسیقی خواهد بود. گندمزارها چیزی به یاد من نمی آورند. ولی تو موهای طلایی داری. پس وقتی اهلی ام کنی و با من پیوند ببندی معجزه می شود! گندم که طلایی رنگ است یاد تو را برایم زنده می کند و من زمزمه باد را در گندمزارها دوست خواهم داشت.
- فقط چیزهایی را که اهلی کنی و با آنها پیوند ببندی می توانی بشناسی.
- آدم بزرگ ها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. همه چیزها را ساخته و آماده می خرند. ولی چون کسی نیست که دوست بفروشد آدم ها دیگر دوستی ندارند.
- زبان سرچشمه سوء تفاهم هاست.
- در صورتی که اهلی ام کنی و با من عهد و پیمان ببندی، اگر در ساعت چهار بعد از ظهر بیایی، من از ساعت سه بعد از ظهر حس می کنم که خوشبختم . هر چه ساعت پیشتر می رود، خوشبختیم بیشتر می شود. در ساعت چهار به هیجان می آیم و نگران می شوم و آن وقت قدر خوشبختی را می فهمم.
- فقط با چشم دل می توان خوب دید. اصل چیزها از چشم سر پنهان است.
- آدم بزرگ ها این حقیقت را فراموش کرده اند که همان مقدار وقتی که برای گلت صرف کرده ای باعث ارزش و اهمیت گلت شده است. انسان مسئول همیشگی آن گل می شود.
- آدم هیچ وقت آن جایی که هست راضی نیست.
- چه خوب است که آدم، حتی در دم مرگ، دوستی داشته باشد.
- چیزی که مایه زیبایی خانه و صحرا و ستاره است از چشم سر پنهان است.
- چراغ را باید محافظت کرد: چه بسا اندک بادی آن را خاموش کند.
- آدم ها آنچه را می جویند نمی یابند و با این همه آنچه به دنبالش می گردند بسا که در یک گل یا در اندکی آب یافت شود.
- چشم نابیناست. با دل باید جست و جو کرد.
- اگر کسی به سؤالی جواب ندهد، ولی سرخ شود این خود به معنی جواب مثبت است.
- آنچه مهم است با چشم دیده نمی شود.
این تن آدم مثل یک پوسته کهنه دور انداختنی است. پوسته های کهنه دور افتاده که غصه ندارند
۹.۱k
۱۱ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.