روزگار عوض شد

روزگار عـوض شد
مثل دفترهای قدیمی بودیم
دو به دو باهم
هرکدام را که میکندند
آن یکی هم کنده میشد

حالا سیمی مان کردند
که با رفتن دیگری،کَکِ مان هم نَگزد!
دیدگاه ها (۱)

مادر بزرگ همیشه انبوهی رختخواب داشت که خیلی وقتهازمین بازی ک...

حال و هوای دلت گرم بماند که شهریور پایان گرمای تابستانی ماست...

کمی قدیم میخواهمکمی محبت،کمی صداقتکمی پدربزرگ،کمی مادربزرگبا...

عصرها زندگیشبیه دلتنگیهای عاشقانه ستباید کنار یکفنجان گرم نش...

" The Rift Between Us "part"³ ,, روی ,,هوا تاریک شده بود نگه...

"نبرد مبعد فرشتگان قدیمی" داخل معبد، تاریکی مطلق بود، فقط چش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط