نیمه شب بود

نیمه شب بود..
مرد جوون به سمت میز پیانوش میره...
شروع به دست کشیدن روی کلاویه های پیانو می کنه...
با تموم قدرت شروع به نواختن می کنه...
شیاطین وقتی که پیانو می نواخت دیده می شدن...
با صدای نواخته شدن پیانو می رقصیدن و آواز می خوندن...

فضای اطراف اون پر از ارواح خبیث بود...
دست از نواختن بر می داره...

_کاری که دوست داری انجام بده..تا از حقیقت عالم اطرافت خبردار بشی..
دیدگاه ها (۱)

نیمه شب بود...مرد جوون مثل همیشه...درگیر مشغله های فکریش بود...

چالش: پسری که باباش براش بنز خریده یا پسری که با پول خودش پر...

دیگه احساس تنهایی نکن بیبی😈🔞

سعید الکور

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط