پارت ۹۴
پارت ۹۴
#جونگکوک
خس خس صداش که از شدت گریه این طوری شده بود رو حس میکردم. با تموم قدرتم اونو از خودم جدا کردم و دستامو دو طرف صورتش گذاشتم و با انگشت شصتم اشک هاشو پاک کردم. به قلبم داشت چنگ میزد. احساساتم داشت جریحه دار میشد !
من: یا سومی !! میدونی گریه میکنی زشت میشی !!
سومی: ج..جونگ کوک !! اهع 😭 م..من ...
دیگه نتونستم تحمل کنم ! لبامو محکم روی لباش گذاشتم و طولانی بوسش کردم. هق هق میکرد. لباشو وحشیانه گاز میگرفتم .. بالاخره ازش جدا شدم و توی چشماش نگاه کردم .. چند ثانیه بدون حتی پلک زدنی نگاهش میکردم. لباشو از استرس گاز می گرفت که دستمو روی لباش گذاشتم!!!
سومی: دوست دارم ! 🥺❤ ( به فرانسوی گفت )
نفهمیدم چی گفت ! این سلاح اون بود !!!
من: بعدا خودت میگی که چی گفتی !!😅
سومی: گفتم دوست دارم !
من: عجب لحجه خفنی داری سومی! ولی .. اه وللش
سومی: چی رو وللش جونگ کوک ! بگو ادامه حرفت رو
من: ولی جویی بهتر از تو فرانسوی حرف میزنه !
سومی: اون از بچگی تو فرانسه زندگی کرده از من ۴ سال بزرگتره ها !!
من: ولی سومی تو صدات از جویی قشنگ تره باور کن... اه راستی منم دوست دارم بیبی گرلم!!
سومی: میخوایی امشب با من باشی ؟ خونه تنهام میترسم کوکی!
من: تو میایی خونه من!!!
سومی: نه کوک ! اصلا نمیام خونه خودم راحت ترم
من: سومی !
سومی: کوک ! مثل اینکه یادت رفته تو آیدولی!!!! کسی نباید بفهمه جونگ کوک !
ازم دور شد و داشت وسایل روی میزش رو جم میکرد ! از سردرگمی زیاد هووف بزرگی دادم بیرون و دستمو بردم پشت سرم !! اون درست میگه !
همش نگاهش میکردم. کسی اصلا میتونه تصور کنه این دختر خودش تنها زندگی میکنه!! واقعا بهش غبطه خوردم ! مثل ایدول ها زندگی میکنه ولی ای حقش نیست ! ایدول ها حداقل شهرت دارن ! کیفشو انداخت روی شونه اش و از جلوم رد شد و رفت بیرون!!
نمیتونستم همین طوری ولش کنم با بدو رفتم و جلوش .. دستشو گرفتم و دنبال خودم کشیدم
سومی: چیکار میکنی جونگ کوک ؟؟
من: خودم میرسونمت ! نمیخوام مثل اون شب بشه
سومی: کوک ! وایسا ! جویی برام راننده گذاشته!
عههه! نا امید شدم. دستشو ول کردم...
من: خب باشه ! مراقب خودت باش !!
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#جونگکوک
خس خس صداش که از شدت گریه این طوری شده بود رو حس میکردم. با تموم قدرتم اونو از خودم جدا کردم و دستامو دو طرف صورتش گذاشتم و با انگشت شصتم اشک هاشو پاک کردم. به قلبم داشت چنگ میزد. احساساتم داشت جریحه دار میشد !
من: یا سومی !! میدونی گریه میکنی زشت میشی !!
سومی: ج..جونگ کوک !! اهع 😭 م..من ...
دیگه نتونستم تحمل کنم ! لبامو محکم روی لباش گذاشتم و طولانی بوسش کردم. هق هق میکرد. لباشو وحشیانه گاز میگرفتم .. بالاخره ازش جدا شدم و توی چشماش نگاه کردم .. چند ثانیه بدون حتی پلک زدنی نگاهش میکردم. لباشو از استرس گاز می گرفت که دستمو روی لباش گذاشتم!!!
سومی: دوست دارم ! 🥺❤ ( به فرانسوی گفت )
نفهمیدم چی گفت ! این سلاح اون بود !!!
من: بعدا خودت میگی که چی گفتی !!😅
سومی: گفتم دوست دارم !
من: عجب لحجه خفنی داری سومی! ولی .. اه وللش
سومی: چی رو وللش جونگ کوک ! بگو ادامه حرفت رو
من: ولی جویی بهتر از تو فرانسوی حرف میزنه !
سومی: اون از بچگی تو فرانسه زندگی کرده از من ۴ سال بزرگتره ها !!
من: ولی سومی تو صدات از جویی قشنگ تره باور کن... اه راستی منم دوست دارم بیبی گرلم!!
سومی: میخوایی امشب با من باشی ؟ خونه تنهام میترسم کوکی!
من: تو میایی خونه من!!!
سومی: نه کوک ! اصلا نمیام خونه خودم راحت ترم
من: سومی !
سومی: کوک ! مثل اینکه یادت رفته تو آیدولی!!!! کسی نباید بفهمه جونگ کوک !
ازم دور شد و داشت وسایل روی میزش رو جم میکرد ! از سردرگمی زیاد هووف بزرگی دادم بیرون و دستمو بردم پشت سرم !! اون درست میگه !
همش نگاهش میکردم. کسی اصلا میتونه تصور کنه این دختر خودش تنها زندگی میکنه!! واقعا بهش غبطه خوردم ! مثل ایدول ها زندگی میکنه ولی ای حقش نیست ! ایدول ها حداقل شهرت دارن ! کیفشو انداخت روی شونه اش و از جلوم رد شد و رفت بیرون!!
نمیتونستم همین طوری ولش کنم با بدو رفتم و جلوش .. دستشو گرفتم و دنبال خودم کشیدم
سومی: چیکار میکنی جونگ کوک ؟؟
من: خودم میرسونمت ! نمیخوام مثل اون شب بشه
سومی: کوک ! وایسا ! جویی برام راننده گذاشته!
عههه! نا امید شدم. دستشو ول کردم...
من: خب باشه ! مراقب خودت باش !!
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۲۳.۶k
۲۸ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.