< مغرور فداکار >
< مغرور فداکار >
(پارت ۷ ,, فصل ۲)
یهو دیدم کوک داره گریه میکنه
(+منم دلم واست تنگ شده بود واقعا ببخشید ک بهت نگفتم مجبور بودم همه چی رو واست توضیح میدم باید از اینجا بریم بیرون...
-گریه نکن... باشه بریم...
ویو تهیونگ :
با اقای جئون هماهنگ کردم...
باورم نمیشد کوک زندس..
اون جمله رو وقتی واسه اولین بار اشنا شدیم بهم گفته بود...
سریع اونجا مستقر شدیم و منتظر علامت کوک بودیم...
*چطور کوک انقد تمیز مرگشو از ما مخفی کرد
& پسر منه دیگ
*ولی جنازه رو بررسی کردم
& اون لحظه اونجا بود ولی بعدش رفت...
*نکنه شما میدونستین
&اره ولی اون بهم نگفته بود...
خودم فهمیدم...
قبلا منم ی بار این کارو کردم و واسش تعریف کرده بودم واسه همین مطمعن بودم اونم ی روزی اینکارو میکنه
*پدر و پسر مو نمیزنین
&اره دیگ... فعلا اماده باش
*چشم...
ویو کوک **
اون روزی ک تیر خورده بودم....
یه مدتی بیهوش بودم تهیونگ بالا سرم یه تماس تلفنی داشت ک شنیدم...
*چیشده؟؟ جین برگشته؟؟؟ اون عوضی از ضعف الان کوک استفاده میکنه و نابودمون میکنه...
فهمیدم ک نباید بیدار شم چون تا خوب بشم طول میکشید...
تیر روی رگ حیاتی بود واسه همین تکون خوردن باعث مرگم میشد...
برای همین طول میکشید تا خوب شم و جین از کینه قدیمی ک داشت سو استفاده میکرد و منو نابود میکرد...
راه بهتر این بود ک واسه ی مدتی بمیرم...
پس نقشه شو چیدم ک من مردم...
ب هیشکی حتی تهیونگ نگفتم چون خطرناک بود
نمیخواستم ب خاطر ضعف من اسیب ببینن...
مدتی درد دوری از من بهتر از هرچی بود....
ها ایل رو زیر نظر داشتم و میدیدم اوضاعش واقعا خوب نیست ولی چاره ای نبود...
رایسون هم هنوز زنده بود واسه همین بقیه مافیا هارو قانع کرده بود ک با جین همکاری کنن...
واسه همین مجبور بودم
ی روزی ک دیدم ها ایل رفته سر پشت بوم میخواد خودکشی کنه...
واسه نجاتش ی پیام ناشناس به تهیونگ دادم
اونم نگران شد و رفت سراغ ها ایل...
جین دیگ الان ها ایل رو گرفته بود واسه همین مجبور بودم خودم رو نشون بدم...
با صدای ها ایل از فکر خارج شدم...
- مواظب باششششش (جیغ)
#سناریو #جین #شوگا #جیمین #نامجون #وی #کوک #جیهوپ #بی_تی_اس#ارمی #کیپاپ #کیپاپر #کره
#South_Korea #Army #Love
#Taehyung #Jin #JHop #Jimin #Kook #Namjoon #Shuga #BTS #Kpop #clip #music_video #music #life #hope #peace #humor
(پارت ۷ ,, فصل ۲)
یهو دیدم کوک داره گریه میکنه
(+منم دلم واست تنگ شده بود واقعا ببخشید ک بهت نگفتم مجبور بودم همه چی رو واست توضیح میدم باید از اینجا بریم بیرون...
-گریه نکن... باشه بریم...
ویو تهیونگ :
با اقای جئون هماهنگ کردم...
باورم نمیشد کوک زندس..
اون جمله رو وقتی واسه اولین بار اشنا شدیم بهم گفته بود...
سریع اونجا مستقر شدیم و منتظر علامت کوک بودیم...
*چطور کوک انقد تمیز مرگشو از ما مخفی کرد
& پسر منه دیگ
*ولی جنازه رو بررسی کردم
& اون لحظه اونجا بود ولی بعدش رفت...
*نکنه شما میدونستین
&اره ولی اون بهم نگفته بود...
خودم فهمیدم...
قبلا منم ی بار این کارو کردم و واسش تعریف کرده بودم واسه همین مطمعن بودم اونم ی روزی اینکارو میکنه
*پدر و پسر مو نمیزنین
&اره دیگ... فعلا اماده باش
*چشم...
ویو کوک **
اون روزی ک تیر خورده بودم....
یه مدتی بیهوش بودم تهیونگ بالا سرم یه تماس تلفنی داشت ک شنیدم...
*چیشده؟؟ جین برگشته؟؟؟ اون عوضی از ضعف الان کوک استفاده میکنه و نابودمون میکنه...
فهمیدم ک نباید بیدار شم چون تا خوب بشم طول میکشید...
تیر روی رگ حیاتی بود واسه همین تکون خوردن باعث مرگم میشد...
برای همین طول میکشید تا خوب شم و جین از کینه قدیمی ک داشت سو استفاده میکرد و منو نابود میکرد...
راه بهتر این بود ک واسه ی مدتی بمیرم...
پس نقشه شو چیدم ک من مردم...
ب هیشکی حتی تهیونگ نگفتم چون خطرناک بود
نمیخواستم ب خاطر ضعف من اسیب ببینن...
مدتی درد دوری از من بهتر از هرچی بود....
ها ایل رو زیر نظر داشتم و میدیدم اوضاعش واقعا خوب نیست ولی چاره ای نبود...
رایسون هم هنوز زنده بود واسه همین بقیه مافیا هارو قانع کرده بود ک با جین همکاری کنن...
واسه همین مجبور بودم
ی روزی ک دیدم ها ایل رفته سر پشت بوم میخواد خودکشی کنه...
واسه نجاتش ی پیام ناشناس به تهیونگ دادم
اونم نگران شد و رفت سراغ ها ایل...
جین دیگ الان ها ایل رو گرفته بود واسه همین مجبور بودم خودم رو نشون بدم...
با صدای ها ایل از فکر خارج شدم...
- مواظب باششششش (جیغ)
#سناریو #جین #شوگا #جیمین #نامجون #وی #کوک #جیهوپ #بی_تی_اس#ارمی #کیپاپ #کیپاپر #کره
#South_Korea #Army #Love
#Taehyung #Jin #JHop #Jimin #Kook #Namjoon #Shuga #BTS #Kpop #clip #music_video #music #life #hope #peace #humor
۸.۷k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.