پارت3
پارت3
وقتی بایه نفرتوی مجازی اشناشدی
جیهوپ:میتونی از طریق گوشیش ردیابیش کنیم تا بفهمیم کجاست
نامجون:درسته موافقم ولی قبلش بریم پیش پلیس
جین:نامجون نگران نباش پیداش میکنیم
نامجون:امیدوارم
شوگا:خب زودتر بریم
و به سمت ایستگاه پلیس حرکت کردن و اطلاعات و دادن و از طریق گوشیش ردیابیش کردن و جاشو پیدا کردن و با تعدادی مامور به سمت مکانی که توش نارا بود رفتن
ویو نارا
با سردر بیدار شدم و و دیدم به یه تخت بسته شدم و جایی بودم که یه عالمه وسایل پزشکی و تجهیزات بود ترس تمام بدنم و گرفت نمیدونستم چیکار کنم که یکی اومد تو اتاق
مرد:بیدار شدی خانم خوشگله
نارا:چی....چیکار با من دارید
مرد:نگران نباش ما فقط کلیه و قلب و همچین چیزاتو میخوایم
مرد دوم:درد نداره نگران نباش دکتر ما خوب انجامش میده
نارا خیلی ترسیده بود و درسته اونا قاچاقچیان اعضای بدن بودن نارا خیلی ترسیده بود و میلرزید که ۵تا مرد دیگه به همراهه یه دکتر وارد شدن
مرد سوم:دکتر خوب انجامش بده کارت و که بلدی
دکتر:حتما نگران هیچی نباشید
نارا:تروخدا بزارید من برم
دکتر:اههه چقدر حرف میزنی دختر
و بایه چسب دهنش و بست و یه سرنگ که توش مواد بیهوشی بود و به نارا تزریق کرد که باعث شد نارا بیهوش بشه
دکتر میخواست کارش و شروع کنه که صدای اژیر پلیس شنیدن و
مرد اول:اهه گیر افتادیم بیخیالش فرار کنید
و همه از اونجا خارج شدن که پلیس ها همه رو دستگیر کردن و نامجون تمام اون اتاقا رو میگشت تا نارا رو پیدا کنه وقتی به اتاق اخر رسید و نارا رو توی اون وضع دید بدو به طرفش رفت
نامجون: ناراا(داد)
نامجون:بلند شو تروخدا
جین:بیاین فعلا بازش کنیم
و نارا رو باز کردن و با امبولانس به بیمارستان بردنش
...............
وقتی بایه نفرتوی مجازی اشناشدی
جیهوپ:میتونی از طریق گوشیش ردیابیش کنیم تا بفهمیم کجاست
نامجون:درسته موافقم ولی قبلش بریم پیش پلیس
جین:نامجون نگران نباش پیداش میکنیم
نامجون:امیدوارم
شوگا:خب زودتر بریم
و به سمت ایستگاه پلیس حرکت کردن و اطلاعات و دادن و از طریق گوشیش ردیابیش کردن و جاشو پیدا کردن و با تعدادی مامور به سمت مکانی که توش نارا بود رفتن
ویو نارا
با سردر بیدار شدم و و دیدم به یه تخت بسته شدم و جایی بودم که یه عالمه وسایل پزشکی و تجهیزات بود ترس تمام بدنم و گرفت نمیدونستم چیکار کنم که یکی اومد تو اتاق
مرد:بیدار شدی خانم خوشگله
نارا:چی....چیکار با من دارید
مرد:نگران نباش ما فقط کلیه و قلب و همچین چیزاتو میخوایم
مرد دوم:درد نداره نگران نباش دکتر ما خوب انجامش میده
نارا خیلی ترسیده بود و درسته اونا قاچاقچیان اعضای بدن بودن نارا خیلی ترسیده بود و میلرزید که ۵تا مرد دیگه به همراهه یه دکتر وارد شدن
مرد سوم:دکتر خوب انجامش بده کارت و که بلدی
دکتر:حتما نگران هیچی نباشید
نارا:تروخدا بزارید من برم
دکتر:اههه چقدر حرف میزنی دختر
و بایه چسب دهنش و بست و یه سرنگ که توش مواد بیهوشی بود و به نارا تزریق کرد که باعث شد نارا بیهوش بشه
دکتر میخواست کارش و شروع کنه که صدای اژیر پلیس شنیدن و
مرد اول:اهه گیر افتادیم بیخیالش فرار کنید
و همه از اونجا خارج شدن که پلیس ها همه رو دستگیر کردن و نامجون تمام اون اتاقا رو میگشت تا نارا رو پیدا کنه وقتی به اتاق اخر رسید و نارا رو توی اون وضع دید بدو به طرفش رفت
نامجون: ناراا(داد)
نامجون:بلند شو تروخدا
جین:بیاین فعلا بازش کنیم
و نارا رو باز کردن و با امبولانس به بیمارستان بردنش
...............
۳.۲k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.