پارت

پارت 2
وقتی بایه نفرتوی مجازی اشناشدی
نارا:خدانگهدار عشقم
نامجون:خدانگهدار قربونت برم مراقب باش
وقتی مطمئن شد که نارا از پارکینگ زد بیرون سریع سوار ماشینش شد و ردیابی که به ماشین نارا زده بود و فعلا کرد و به بقیه خبر داد و باهم تعقیبش کردن

ویو نارا
دیگه داشتم میرسیدم یه جایی پایین شهر بود خیلی کثیف بود و پر از گدا برام عجیب بود که اینجا چرا اینجوریه و چرا همه هم مرد هستن ولی اهمیتی ندادم و رسیدم توی یه کوچه از ماشین پیاده شدم و رفتم در زدم که یه مرد هیکلی اومد و در رو باز کرد

مرد:کیه
نارا:سلام ببخشید نارا هستم با لینا کار داشتم
مرد:اوه بله بفرمایید داخل
نارا:لینا کجاست
مرد:الان میاد فعلا شما این نوشیدنی و بخورید تا بیاد
ویو نارا
احساس ترس کردم چون چند تا مرد دیگه هم اومدن واقعا ترسناک بود داشتم میترسیدم که به نامجون پیام دادم که(کمکم کن) و گوشیم و روی حالتی تنظیم کردم که بتونه پیدام کنه
وقتی اون شربت و خوردم گیج شدم و بعدش دیگه چیزی نفهمیدم و بیهوش شدم


ویو نامجون
الان خیلی وقته نارا رفته داخل و بیرون نیومده نگرانش شدم این محله ی خلافکاراست خیلی نگران شدم که گوشی و باز کردم تا بهش زنگ بزنم ولی یه پیام از طرف نارا بود که میگفت *کمکم کن* بیشتر نگران شدم و با اعضا از ماشین پیاده شدیم و وارد خونه شدیم ولی هیچکس نبود
نامجون:پس کجاست
جین:نکنه
جیمین:نکنه نه مطمئن باش
جونگکوک:نارا رو دزدیدن
تهیونگ:حالا چیکار کنیم
جیهوپ:من یه نظری دارم
شوگا:بگو زودباش
جیهوپ:....
...........
دیدگاه ها (۰)

پارت3وقتی بایه نفرتوی مجازی اشناشدیجیهوپ:میتونی از طریق گوشی...

پارت اخروقتی بایه نفرتوی مجازی اشناشدی وقتی به بیمارستان رسی...

پارت1وقتی با یه نفر توی مجازی آشنا شدی ویو ناراچند روزی میشه...

وقتی با یه نفر توی مجازی آشنا شدیکیم ناراهمسر ایدل معروف کیم...

پارت ۲خونه من آن چنان بزرگ نیست ولی برای یک نفر خوبه ، نگاه ...

نجات پروانه 🖤🦋پارت ۲رفتیم نشستیم لیسا: خب لینا: خب که خب لیس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط