مرغ آمین درد آلودیست که آواره بمانده رفته تا آن سوی بیداد

مرغ آمین درد آلودیست که آواره بمانده رفته تا آن سوی بیداد خانه بازگشته رغبتش دیگر زرنجوری نه سوی آب و دانه نوبت روز گشایش را در پی چاره بمانده
دیدگاه ها (۴)

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگرانرفتم از کوی تو لیکن عقب سر ن...

آه خدایا … عجب دورانی بود کودکی … التیام زخمهایش بوسه های گر...

امروز روز سپاس گذاری از خداوند استزیرا که عشق را آفرید تا یا...

دیروز به پدرم زنگ زدم بعداز مرگش دست به همراهش نزدیم نمیخوام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط