خونه خال

✘خــــونه خالے✘
پسر: …آخیــش چن روز راحت راحتم
دختر: از چے؟
پسر: چن روزے مامانم اینا نیستن خونه خالیه خالیه
دختر: پس حسابے با دوستات خوشے تا بیان
پسر: تو نمیایے؟
دختر: مـــــــــــ๓ทــــــــــــن؟
پسر: اره دیگه بیا به دو تایے مون خوش میگذره
دختر: مگه فقط تو خونه خالے به آدم خوش میگذره؟
پسر: نه نیار دیـــگه از الان دارے ساز مخالف میزنے ها
دختر: ببین این بحث رو کــش نده. من خــونه بیا نیستم
پسر: خب یه باره بگـــو دوستم ندارے خلاص دیگه چرا دیگه بهونه میارے؟
دختر: ببین تو فکر کن خواهرت که چنده ماه نیست با کسے دوست شده ، دوست پسرش بگه بیا خونه مون به نظرت …
پسر: درست حـرف بزن حرف خواهر منو وسط نکـش.
دختر: خب چرا غیرتے شدے؟من چیزه بدے نگفتم نظرت رو پرسیدم….
پسر: تو بیخود کردے ….
دختر: حالا چرا عصبے میشے؟ فقط مگه تو غیرت و ناموس سرت میشه؟
پسر: دفعه آخـرت باشه خواهر من از اون دخترا نیست ها.
دختر: پس منظورت اینه من از اون دخترام؟
پسر: ( با دستپاچگے) نه منظورم …الــــو …. ال
دختر: " قطع تماس
ادعا میکنے غیرتے هستے؟ اگه مردی واسه دختر مردمم غیرتے باش✘
هـــــــــــــнεـــــــه حاجے عــــــــــــــــــــشق تــــــــــوکمرت لیترے چند؟؟؟
دیدگاه ها (۱)

دلنوشته...چه تلخ ودردناک است روزی رسد کهفریاد یک زن تبدیل شو...

من یاد گرفته ام …دوست داشتن دلیل نمی خواهد …ولی نمی دانم چرا...

نسل هفتاد .. نسل بربادنسل هفتادیا همونایین که به منحرف بازی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط