اازدواج اجباری با مافیا

اازدواج اجباری با مافیا

پارت ۳


ویو ا.ت

با سر درد شدیدی از خواب بیدار شدم دستی دور کمرم احساس کردم چشمامو باز کردم دیدم جیمین منو بغل کرده آنقدر تعجب کرد بودم که حتی پلک نزدم فوری از جیمین دور شدم رفتم آشپز خونه تصمیم گرفتم صبحونه درست کنم . نیمرو درست کردم رفتم بالا جیمین صدا زدم

+هی تنبل آقا نمیخوای بیدار بشی ساعت ۱۲ صبحه

_ولم کن آه


+گفتم بلند شو


_نع نه نمیخوام


+پس نیمرو رو من میخورم


_چی ... نه غلط کردم میام بخوریم

+آفرین


ویو جیمین

ا.ت برآید استایل بغل کردم بردم سمت میز غذا خوری ا.ت رو روی صندلی گذاشتم خودمم روبه روش نشستم

_امروز خوشگل شدی


+لپ هام گل انداخت

_سرخ شدی(درحال خندیدن گفت)


+من؟ نه نه من سرخ نشدم


ویو ا.ت

امروز جیمین خیلی خوشگل شد بود واقعا دلم براش رفت که ناگهان جیمین......

شرط ادامه پارت ۴۰ تایی شدنم
دیدگاه ها (۳)

بچها میخوام ازدواج اجباری با مافیا رو پارت آخر کنم و خیانت ب...

ازدواج اجباری با مافیا پارت ۴ ویو ا.ت ناگهان دیدم جیمین نزدی...

لباس خواب ا.ت جیمین

ازدواج اجباری با مافیا پارت ۲ویو جیمین وقتی ا.ت رو داشتم کتک...

پارت ۱۶ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط