بعد از تعویض لباس سپهر و سعید جلوی تلوزیون نشستن و منم رف
بعد از تعویض لباس سپهر و سعید جلوی تلوزیون نشستن و منم رفتم توی آشپزخونه و برای شام سیب زمینی سرخ کرده درست کردم و میز رو چیدم که سپهر و سعید اومدن.مشغول خوردن شدیم که تلفن زنگ خورد._تو بشین خانومم خودم جواب میدم.سعید رفت سمت تلفن و جواب داد.از طرز صحبت کردنش فهمیدم حسین زنگ زده،بعد از کلی شوخی و خنده سعید یه چیزی رو یادداشت کرد و تلفن رو قطع کرد._چی میگفت این داداش من بهت؟._هیچی شماره تلفن موسسه موسیقی رو داد.لبخند زدم و دوباره مشغول خوردن شدیم.بعد از خوردن شام و جمع و جور کردن آشپزخونه ساعت 11 بود که سپهر رو روی تختش خوابوندم و بعدش اومدم پیش سعید ،روی مبل کنارش نشستم و دستمو گذاشتم روی دستاش.نگاهشو از تلوزیون گرفت و بهم نگاه کرد و لبخند زد._سعید؟._جونم._پس فردا باید بریم سونوگرافی برای تعیین جنسیت جوجه جانمون._به به خیلیم عالی.لیلی خدا کنه هر چی که هست سالم باشه ولی اگر پسر باشه بابا کلی خوشحال میشه و فامیلای حسود کلی میخوره تو ذوقشون.اخه بعد از مامانم که منو به دنیا آورد فقط تو بودی که برای فامیل بابام پسر آوردی و اگر دومی هم پسر بشه که دیگه عالیه._ایشالله هم سالم باشه و هم پسر باشه که بابای خوشتیپش خوشحال بشه._تو که میدونی هر چی باشه من عاشقشم چون مامانش تویی._خجالتمون میدین کاپی جان.خندید و لپمو کشید.داشتیم تلوزیون می دیدیم که یهو سعید سرشو گذاشت رو پام.خندیدم و آروم موهاشو نوازش کردم که کم کم خوابش برد.تلوزیون رو خاموش کردم،پتویی که روی مبل کناری بود رو برداشتم و انداختم روی خودمون و همونجوری که سعید سرش روی پام بود سرمو تکیه دادم به مبل و خوابیدم.صبح با نور آفتاب بیدار شدم ولی سعید هنوز خواب بود.آروم پیشونیش رو بوسیدم که چشاشو باز کرد ._صبح بخیر کاپیتان جانم._صبح توعم بخیر خانوم خانوما لیلی ؟ما از دیشب اینجاییم؟چرا بیدارم نکردی اینجوری اذیت شدی که._نه عزیزم من خیلیم خوب خوابیدم.برو دست و صورتتو بشور صبحونه بخوریم._باشه خوشگل من.سعید رفت و منم رفتم تا سپهر رو بیدار کنم.دستمو کشیدم رو گونه ش و گفتم _سپهر؟سپهرجونم؟بیدارشو مامانی خورشید خانوم اومده و صبح شده.چشاشو باز کرد و با خمیازه گفت_سلام مامان._سلام عزیزدلم پاشو بریم دست و صورتمون رو بشوریم .بغلش کردم و بعد شستن دست و صورتمون رفتیم توی آشپزخونه که دیدم سعید نشسته پشت میز._به به جناب معروف گرسنه هستین؟._بعله حاج خانوم._عههه سعیددددددد صد بار گفتم من بدم میاد از این کلمه اخه._خخ باشه ._از دست تو.بعد از اینکه یه صبحونه ی عالی خوردیم سعید رفت بیرون تا به کاراش برسه و سپهر مشغول بازی شد و منم نشستم روی مبل،شماره موسسه موسیقی رو گرفتم و بعد از چند تا بوق یه آقا برداشت._بله فرمایین._سلام ببخشید آکادمی موسیقی کالج؟._بله درسته._ببخشید من برای آموزش موسیقی برای پسرم که چهار سالش هست تماس گرفتم._بله در خدمتیم.چه سازی میخواد؟._گیتار ._خب کلاس عمومی یا خصوصی؟._کلاس خصوصی باشه لطفا و اگر میشه یکی از بهترین مربی هاتون رو بفرستین .ممنون._بله چشم حتما امروز ساعت 5 بعد از ظهر یه مربی میفرستیم خدمتتون فقط اگر میشه آدرس رو بدین.بعد از دادن آدرس خونه تلفن رو قطع کردم و شروع به خوندن کتاب کردم .ساعت 11 بود که ماسک زدم و رفتم توی آشپزخونه تا غذا بپزم.مثل موقعی که سپهر رو حامله بودم همش حالم بد میشد و مجبور بودم برای غذا درست کردن ماسک بزنم .قابلمه رو از توی کابینت برداشتم که تلفن زنگ خورد.برداشتم و گفتم_بله بفرمایین._سلام خانوم معروف جان._به به سلام بر خانوم غلامی .خوبی؟._قربونت تو خوبی؟ سپهر خوبه؟._مرسی خوبیم خودت چطوری؟عادل و آریو خوبن؟._فدات بشم عزیزم همه خوبیم.راستی لیلی زنگ زدم بگم اگر حوصله داری عصر بیا بریم پارک .سوگند و ونوس هم میان._اها باشه فقط ساعت چند میخوایم بریم چون ساعت 5 قراره برای سپهر مربی موسیقی بفرستن._خب ببین پس ساعت 6 میریم که مربی هم رفته باشه ._باشه عزیزدلم مرسی._پس میبینمت فعلا خدافظ لیلی جانم._خدافظ .تلفن رو قطع کردم و رفتم تا غذا درست کنم.حدودا ساعت 1 بود که سعید اومد ._سلاااممم من اومدممم.سپهر دوید و رفت پیشش ،سعید بغلش کرد و بوسش کرد ._سلام عشق من خسته نباشی._سلام خانومی توعم خسته نباشی._سعید تا موقعی که لباس عوض کنی من ناهار رو میارم._باشه مرسی.میز رو چیدم و سپهر رو نشوندم روی صندلی و براش غذا کشیدم که سعید اومد._به به چه کردی بانوجان._نوش جونت.راستی سعید قراره عصر مربی بیاد برای سپهر بعدشم میریم با سمیرا و سوگند و ونوس پارک._باشه برین خوش بگذره بهتون عزیزم._مرسیی.ناهار که تموم شد زود میز رو جمع کردم تا خونه رو مرتب کنم.از سعید خواستم یه ذره سپهر رو سرگرم کنه تا به کارم برسم.خونه رو مرتب کردم و سپهر و سعید با خنده و داد و فریاد با هم تو حیاط بازی میکردن.ت
۱۳.۶k
۱۶ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.