My mind
#My_mind
part: 1
#ویو_ا.ت
ساعت 7صبح مثل همیشه با الارم گوشیم بیدار شدم. چشام و به زور باز کردم دیدم اجوما بالا سرم وایساده با یه چهره شاکی
+صبح بخیر
اجوما: شب روزت بخیر زود باش پاشو دیر میرسی
اجوما: مامان وبابات امروز زودتر رفتن سرکار صبحانه تو برات اماده کردم روی میز پاشو برو بخور من اتاقت و تمیز کنم
+عاشقتم اجوما(یه بوس رو لپش)
+وای خدا خیلی خستم تمام بدنم درد میکنه از بس این میمون های آموزنی میزنن
+خب به یاس زنگ بزن ببینم برنامه چی داره
"الو بفرمایین خانومم
+سلام ببخشید با یا میون دراز کار داشتم
" میون دراز خودتی کفاثت
+(خنده) خوبی؟
"اره میون جنگلی
+برنامه چیه؟
" من مگه دفتر برنامه ریزی دارم هر چی میشه از من میپرسی والا اگه من ازت بابات هر برنامه پول میگرفتم الان میلیورن بودم
+خف باو بگو بینم
"خب راستش نمیدونم
+ممنان:|
" خواهش کاری نکردم
+میگم بریم مسافرت
"با کی؟
+با اصغر و جعفر و کبری این سوال داره خودمون دو تایی دیگه
" گگگگ بامزه
+پایه ای؟
"یس
+خیل خب حله فردا ساعت12 بیا خونمون از اینجا با ماشین من میریم اوکی؟
" باش حله
+بای میون دراز
" بای میون جنگلی
+اجومااااااا
اجوما: بلهههههه
+میگم ک من فردا میخوام برم مسافرت
اجوما: مسافرت؟؟؟؟ با کی؟؟؟
+با یاسی
اجوما: مامان و باب....
+اونا با من
اجوما: خیل خب باشه چیکار کنم برات
+میشه برام یه ذره وسایل جمع کنی مثل خوراکی...
اجوما: خودم فهمیدم باشه
+مرسیییی
*پرش به شب*
+اوما اپا(مادر، پدر)
م ا. ت،پ ا.ت: بله
+میگم میشه من با یاس برم مسافرت؟
م ا. ت: کجا؟
+نمیدونم مقصد مشخصی نداریم فقط میخوایم از سئول بریم بیرون
پ ا. ت: چند روزه؟
+یک هفته
پ ا. ت: زیاد نیست؟
+نه بابایی فکر میکنی
م ا. ت: اوکی مشکلی نی
پ. ات: خیل خب باشه
+مرسییی(بغلشون میکنه)
پ ا. ت: فردا برات4تومن میزنم به کارتت
+پدر میدونین ک لاومین نه در جریانین که
پ ا. ت: بل بل میدونم
+نمیتونستم از ذوق بخوابم با هر بدبخای بود خوابید
ادامه دارد...
part: 1
#ویو_ا.ت
ساعت 7صبح مثل همیشه با الارم گوشیم بیدار شدم. چشام و به زور باز کردم دیدم اجوما بالا سرم وایساده با یه چهره شاکی
+صبح بخیر
اجوما: شب روزت بخیر زود باش پاشو دیر میرسی
اجوما: مامان وبابات امروز زودتر رفتن سرکار صبحانه تو برات اماده کردم روی میز پاشو برو بخور من اتاقت و تمیز کنم
+عاشقتم اجوما(یه بوس رو لپش)
+وای خدا خیلی خستم تمام بدنم درد میکنه از بس این میمون های آموزنی میزنن
+خب به یاس زنگ بزن ببینم برنامه چی داره
"الو بفرمایین خانومم
+سلام ببخشید با یا میون دراز کار داشتم
" میون دراز خودتی کفاثت
+(خنده) خوبی؟
"اره میون جنگلی
+برنامه چیه؟
" من مگه دفتر برنامه ریزی دارم هر چی میشه از من میپرسی والا اگه من ازت بابات هر برنامه پول میگرفتم الان میلیورن بودم
+خف باو بگو بینم
"خب راستش نمیدونم
+ممنان:|
" خواهش کاری نکردم
+میگم بریم مسافرت
"با کی؟
+با اصغر و جعفر و کبری این سوال داره خودمون دو تایی دیگه
" گگگگ بامزه
+پایه ای؟
"یس
+خیل خب حله فردا ساعت12 بیا خونمون از اینجا با ماشین من میریم اوکی؟
" باش حله
+بای میون دراز
" بای میون جنگلی
+اجومااااااا
اجوما: بلهههههه
+میگم ک من فردا میخوام برم مسافرت
اجوما: مسافرت؟؟؟؟ با کی؟؟؟
+با یاسی
اجوما: مامان و باب....
+اونا با من
اجوما: خیل خب باشه چیکار کنم برات
+میشه برام یه ذره وسایل جمع کنی مثل خوراکی...
اجوما: خودم فهمیدم باشه
+مرسیییی
*پرش به شب*
+اوما اپا(مادر، پدر)
م ا. ت،پ ا.ت: بله
+میگم میشه من با یاس برم مسافرت؟
م ا. ت: کجا؟
+نمیدونم مقصد مشخصی نداریم فقط میخوایم از سئول بریم بیرون
پ ا. ت: چند روزه؟
+یک هفته
پ ا. ت: زیاد نیست؟
+نه بابایی فکر میکنی
م ا. ت: اوکی مشکلی نی
پ. ات: خیل خب باشه
+مرسییی(بغلشون میکنه)
پ ا. ت: فردا برات4تومن میزنم به کارتت
+پدر میدونین ک لاومین نه در جریانین که
پ ا. ت: بل بل میدونم
+نمیتونستم از ذوق بخوابم با هر بدبخای بود خوابید
ادامه دارد...
۶.۴k
۰۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.