حس دختری را دارم که

حس دختری را دارم که
تمام کافه های شهر را دنبال ردی از وجودت گشته ؛
میان تمام قهوه های تلخ
به دنبال شیرنی نگاهت بوده ...
اما جز سردی و قهوه‌ای یخ زده از نبودنت
چیزی نصیبش نشده ...

یاسمن مهدیپور
دیدگاه ها (۲)

از دیده برون مشو که نوری❤ ️وز سینه جدا مشو که جانی😍 #مولانا

من ظلمت و تباهی جاویدمتو آفتاب روشن امیدیبر جانم ، ای فروغ س...

کوچ پرنده ها را دوست ندارممیدانمپرنده ای که کوچ کنددل کندن ر...

هرچه کردم نشدم از تو جدا، بدتر شدگفته بودم بزنم قید تو را، ب...

دل تنگ که میشوم ، دل تنگ نگاهت که میشوم ، دل تنگ صدایت که م...

قهوه تلخ پارت ۶۱به یک اتاق دیگه رفتیم و همون مرد رو دوباره ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط