بسم رب الشهداء

بسم رب الشهداء?

روایت خواهر شهید محمدرضا دهقان?

با هم رفته بودیم کربلا، یک بار دیدم توی رواق روبروی ضریح خوابش برده و من هم برای بقیه جریان خوابیدنش را تعریف کردم.

تا اینکه یک روز که مشغول دعا خواندن بودم،
آمد کنارم و گفت چقدر دعا می خوانی؟!! برو بنشین با آقا حال کن ،با آقا حرف بزن.
میگفت:
"خیلی خیلی لذت بخش است که خوابت ببرد ، چشم باز کنی و ببینی شش گوشه ارباب جلوی چشمانت است."

بعد از اینکه خبر شهادتش آمد و رفتیم معراج شهدا به او گفتم به خدا اگر می دانستم خوابت در حرم می خواهد این طور بشود و تورا به اینجاها ببرد من هم می آمدم کنارت می خوابیدم .

#شهید_محمد_رضا_دهقان_امیری?
دیدگاه ها (۳)

تولدت مبارک برادر آسمونی #شهید_محمدرضا_دهقاناللهم صل علی محم...

«حقیقتاً هـم شـهدای شـما، هـم خانواده‌هـا، پـدران، مـادران و...

{هو الرحیم...} .باهر قدمی که برداشتم، تو را تصور کردم. محمدر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط