باید "فراموشت کنم"،
باید "فراموشت کنم"،
شبیه خیابانی
که بُن بستش را
کوچه ای که نامش را
درختی که زمستانش را
بهاری که بارانش را
کتابی که فصلش را
شاعری که شعرش را
عاشقی که حرفش را
و زخمی که دردش را،
باید فراموشت کنم...!
شبیه خیابانی
که بُن بستش را
کوچه ای که نامش را
درختی که زمستانش را
بهاری که بارانش را
کتابی که فصلش را
شاعری که شعرش را
عاشقی که حرفش را
و زخمی که دردش را،
باید فراموشت کنم...!
۱.۱k
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.