اصرار خونی✨🫶
اصرار خونی✨🫶
کوک: خفع
جنی: گودزیلا
کوک: خر
ا.ت: کصخل خیانت کار(روبه کوک)
جنی علامت فا.ک بهش نشون میده😐😂
ادمین: کوک بازوی ا.ت رو گرفت و بردش یه جای خلوت
کوک: معلوم هست چی میگی(همه حرفاشو با عربده میزنه)
ا.ت: ولم کن(گریه)
کوک: نه دیگه نشد بیب(آروم و خمار)
ا.ت: بسهه ولم کن (گریه)
ا.ت: فهمیدم خیانتکاری فهمیدم دوسم نداری فهمیدم ازم خسته شدی بستهههههه(گریه)
کوک: هیشششش پرسسم میدونی که نه ازت خسته میشم نع وقتی با توام خیانت میکنم من فقت مست بودم همین اونم هرزه بار بود
ا.ت: از کجا معلوم دروغ نمیگی(بغض)
کوک: دوست دارم باشه(بغض)
ا.ت: کوک تو الان بغض کردی
ا.ت کوک رو میکشونه بغلش
و کوک هم گریه میکنه
ا.ت: هیش گریه نکن بانی کوچولو نچ نچ آخه کی به این بانی کوچولی لقب ددی سکسی داده(بغض و خنده)
ادمین: کوک پا میشه اشکاشو پاک میکنه و لب.ش رو میزاره رو ل.ب ا.ت و مک های عمیقی میزنه و نفس کم میارن و جدا میشن
کوک: دوست دارم
ا.ت: من یا گارسونه
کوک: پرنسسم تو خودتو با کسی مقایسه نکن
ا.ت : بریم خونه
کوک: آره نفسم
ا.ت: بیا بریم پیش جنی نگران میشه
کوک: باشه
جنی: پدصگ کجا بودی آهان اون پشتا چجوری آشتی کردین شیطونا😂🌚
کوک: راستش من بهش...
حرفش با قرار گرفتن دست ا.ت رو دهنش قطع شد
ا.ت: هیچی قرار شد برام پاستیل بخره(نگاه ترسناک به کوک)
کوک: آره آره(پورخند)
جنی: من برم باید فردا برم برای تست صدا
ا.ت: باشه ( جنی رو بغل کرد )
کوک: منم بغل کن
ا.ت: نچ نچ انگار بچه پنج سالس بیا
کوک: شب با رو تخت میبینی
جنی: من برم تا جلوی من ا.ت رو حامله نکردی
کوک: خفع
جنی: گودزیلا
کوک: خر
ا.ت: کصخل خیانت کار(روبه کوک)
جنی علامت فا.ک بهش نشون میده😐😂
ادمین: کوک بازوی ا.ت رو گرفت و بردش یه جای خلوت
کوک: معلوم هست چی میگی(همه حرفاشو با عربده میزنه)
ا.ت: ولم کن(گریه)
کوک: نه دیگه نشد بیب(آروم و خمار)
ا.ت: بسهه ولم کن (گریه)
ا.ت: فهمیدم خیانتکاری فهمیدم دوسم نداری فهمیدم ازم خسته شدی بستهههههه(گریه)
کوک: هیشششش پرسسم میدونی که نه ازت خسته میشم نع وقتی با توام خیانت میکنم من فقت مست بودم همین اونم هرزه بار بود
ا.ت: از کجا معلوم دروغ نمیگی(بغض)
کوک: دوست دارم باشه(بغض)
ا.ت: کوک تو الان بغض کردی
ا.ت کوک رو میکشونه بغلش
و کوک هم گریه میکنه
ا.ت: هیش گریه نکن بانی کوچولو نچ نچ آخه کی به این بانی کوچولی لقب ددی سکسی داده(بغض و خنده)
ادمین: کوک پا میشه اشکاشو پاک میکنه و لب.ش رو میزاره رو ل.ب ا.ت و مک های عمیقی میزنه و نفس کم میارن و جدا میشن
کوک: دوست دارم
ا.ت: من یا گارسونه
کوک: پرنسسم تو خودتو با کسی مقایسه نکن
ا.ت : بریم خونه
کوک: آره نفسم
ا.ت: بیا بریم پیش جنی نگران میشه
کوک: باشه
جنی: پدصگ کجا بودی آهان اون پشتا چجوری آشتی کردین شیطونا😂🌚
کوک: راستش من بهش...
حرفش با قرار گرفتن دست ا.ت رو دهنش قطع شد
ا.ت: هیچی قرار شد برام پاستیل بخره(نگاه ترسناک به کوک)
کوک: آره آره(پورخند)
جنی: من برم باید فردا برم برای تست صدا
ا.ت: باشه ( جنی رو بغل کرد )
کوک: منم بغل کن
ا.ت: نچ نچ انگار بچه پنج سالس بیا
کوک: شب با رو تخت میبینی
جنی: من برم تا جلوی من ا.ت رو حامله نکردی
۳.۳k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.