شب دردناک

(شب دردناک )
پارت ۴۰

اسلاید ۲ لباس ورزشی ات

جونکوک: حتما خیالاتی شدم
سمته هوسوک رفت و دید که رو تردمیل ورزش می‌کند خودش هم روش ایستاد و روشنش کرد
هوسوک: آمدی
جونکوک: آره اومدم
هوسوک: پس دختره کجاست
جونکوک: کدوم ؟
هوسوک: همونی که دل همیه پسرایه اینجا رو برده
جونکوک پوزخندی زد و گفت.... جونکوک: ولش کن داداش همشون مزخرف
هوسوک: آها اوناهاش همونی که هدفن رو گوشش هستی همون رو تردمیل روبه رو
جونکوک سرش را چرخاند و به همین دختره نگاه کرد
جونکوک: ات ....
هوسوک: تو میشناسیش
جونکوک: آره چجورم
دوباره مشغول دویدن شد دختره هم چشم هایش را بسته بود و فقد میدوید با گوش گردن آهنگ lot me down slowly کمی آرامش پیدا می‌کرد برایش آن آهنگ خیلی زیبا خوانده شده بود آرام پلک هایش را باز کرد و با چهره خوشتیپ جونکوک مواجه شد شوکه شده بود زود آهنگ را قطع کرد و هدفن را گذاشت رو گردن اش
ات: تو اینجا چیکار میکنی
جونکوک چشمکی زد و با پوزخند گفت
جونکوک: خب نیومدم برایه بازی کردن هر کاری تو میکنی منم همون کار رو میکنم
ات : ایش اون چشمه خودت رو جم کن
جونکوک: کسی که بدنت رو دید هم اینجوری میگی
دختره با این حرف جونکوک سکوت کرد و به پایین خیره شد این حرف های خیلی اذیت اش میکرد انگشت اش را گذاشت رو دکمه تردمیل و از رو اش پایین شد سمته پله ها رفت از پله ها پایین رفت هیج وقت از آسانسور استفاده نکرده بود رسید به اتاق استخر آب قشنگی بود نفس‌ عميقي کشید و رو کناره استخر قدم برداشت با دیدن جونکوک یاد اون روز ها می‌افتاد به استخر نگاهی انداخت به آب فوبیای زیادی داشت آب چیزه قشنگی بود ولی برایه ات بیشتر خطر بود
دختری وارد آن سالن شد و به سمته ات رفت با دستش زد به شانه اش دختره کمی عصبی گفت
ات: چته مگه مرز داری
جی : اونی که مرز داره تو هستی زنی که
ات : تو کی هستی
جی پوزخندی زد و گفت ..... جی : دوست دختره کسی که ازش گرفتینش
ات : آهان تو دوست دختره جونکوک هستی آره برو پیشه دوست پسرت ماله خودت من ازت نگرفتمش
ات تا میخواست از کنار جی رد شه آرنج دستش را گرفت و گفت
جی : خوب بلدی توجه پسرا رو جلب کنی مگه نه
ات : ای بابا بسه دیگه دسته جی را پس زد و با دست اش زد به شانه جی با پوزخند گفت..... ات : تخسیره من چیه که خوشگلم ها
جی: چی ...

شرط ها ۷۰ لایک ۳۰ کامنت عضویت ۱۱۵۵
دیدگاه ها (۴۳)

لباس ورزشی ات

من که از مراسم ازدواج فرار کردم

(شب دردناک )پارت ۳۹ وارد سالن شد با خسته گی بدنش سمته پله ها...

نام فیک: عشق مخفیPart: 41ویو جیمین*دوساعت گذشت و بهوش اومد*ن...

نام فکی:عشق مخفیPart: 18ویو ات*از ماشین پیاده شدم*ی بادیگارد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط