یک سینه سخن

یک سینه سخـن

بـه درگـهـت آوردم

چشمانِ سخنگویِ تـو

خاموشم کرد ....



#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۱۱)

به جز این گنه ندانمکه مُحِب ومهربانم....به چه جُرم دیگر از م...

• آدمآ..• خـیـلیـ قشنگـ تَر• بنظر میـرسنـ• وقتیـ کهـ • در مـ...

تمام دنیامحله‏ ی کوچکی ‏ستکه تو در آن متولد می شویو منمیان ب...

آرزویم ایـن اسـت:آسمانــت بـی غُبــار، سَهـْـمِ چِشْـمانَتْ ...

لحظه ای درگذر ازخاطره هاناخودآگاه دلم یاد تـو کردخــنـده آمـ...

شنیدم مصرعی شیوا، که شیرین بود مضمونشمنم مجنون آن لیلا که صد...

چقدر سخت استدوست داشتن کسی از راه دور!اینکه نتوانی هر وقت دل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط