مافیای پروی من
#part_15
[ ویو ات]
درو که باز کردم
دختره از موهام کشید برد وسط سالن
*بعد بهم یه سیلی زد
( ات بغض کرده)
+ چرا میزنی
س: ای ح.ر.و.م.ی چرا به کوک نزدیک میشی
+ من کی به اون نزدیک شدم بعدم بشم فوضولی تویی
س : میدونی من کیم
+ آره یه دختره ع.ن زاده
س : من دوست دختر کوکم
+ اها چه جالب به من چه
س: دختره ی نک..بت نزدیک منو ارباب دیگه نشو
( دیگه دوباره به ا.ت یه سیلی میزنو و موهاشو میکشه اجوما دیگه سر میرسه)
( زمان حال)
^ که اینطور سرت درد میکنه الان
+ نه خوبم
^ ارباب حسابشو میرسه خوب بلده دروغ بگه
+ چرا ارباب میخواد چیکار کنه؟
چیو دروغ گفته؟
^ اینکه میخواد چیکار کنه به من و تو ربطی نداره!
دروغم ، اینکه دوست دختر اربابه
+ عا ها
^ من میرم بیرون به کارات برس تو
بعدم بخواب فردا کارات شروع میشه
.
.
( دم در اتاق کوک)
*^ تق تق
× بیا تو
× فهمیدی چی شده ؟
^ بله
× بیا بشین بگو
^ ارباب چیزی که من فهمیدم اینه که سومین به ا.ت گفته دوست دختر شماست و نباید به شما نزدیک بشه ات هم گفته به منچه که دوست دختر شی ک گفته من علاقه ای ندارم که نزدیک بشم
×اها ادبش میکنم
^ کدومشون
×سومین و همینطور ا.ت
^ چرا ا.ت
×(چشم غره )
^ارباب من رفتم
.
.
×ا.ت ( تق تق)
+ بله
×بیا دنبالم
+چشم
(رفتن توی یک اتاق)
×ا.ت بشین
×میدونستی عواقبت دروغ گفتن به من چیه؟
+ ن نه
× خب حالا بدون
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.