چشمان تو وقتی سر احسان ندارد

چشمانِ تو٬ وقتی سَرِ احسان ندارد
با تو سخن گفتن دگر ٬ امکان ندارد... باید کشم بر گرده ام٬ دَردِ فراقت
عاشق دراین درماندگی٬ سامان ندارد

رفتی دلم را با نگاهِ خود شکستی
قلبی که بشکسته ٬ دگر درمان ندارد

قدری وفا را پیشه کن٬ لولی وشِ مست
این شیوه ی عاشق کُشی ٬ برهان ندارد

آخر چرا !؟ با من چنین ٬ نامهربانی!
عاشق که طاقت بر چنین تاوان ندارد

دستم بگیر و با نگاهت همرهم کن
زیرا که دیگر زانوانم٬ جان ندارد 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂
دیدگاه ها (۱)

‌پرِ پرواز ندارمامّادلی دارم و حسرتِ دُرناهاو به هنگامی که م...

‌ آرام باش ، آینه...! من هم شکسته امیک عمر دم به ثانیه هر دم...

┄┄┅┅🍃 ✿❀💜 ❀🍃 ✿┅┅┄┄ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻣﯿﺸود ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩﺑﺎ ﯾﮏ ناشن...

میشود بغلم کنی؟؟محکم...از آنهایی که سرم چفت شود روی قلبت و ح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط