عشق بی همتا

عشق بی همتا
پارت 1 فصل اول
از زبان سونیک
من داشتم به دور و بر نگاه میکردم رو رفتم پیش تیلز
من : سلام تیلز!
تیلز: سلام سونیک جون! چی کارا میکنی خانمی
من: هیچی خانمی(بعد خندیدم)
از زبان شدو
داشتم یه جا کتاب میخوندم تا یه صدای خنده شنیدم خنده ی دو دختر!
کتابو گذاشتم کنار تا دیدم یه دختر خارپشت و ابی با یه روباه زرد دارن باهم میخندن مثل دو تا دوست انگار می‌بودنند
یهو دیدم اون دختر ابیه نگاه کرد به سمت من
تا یهو حس کردم که عاشقش شدم
قلبم داشت دیوانه بار تند میزد: نمیتونم اروم بگیرم اون خیلی کیوت و زیباست!♡♡
یهو دست پامو گم کردم
از زبان سونیک
من داشتم به سمت ناکلز نگاه میکردم تا یهو چشم به یه پسر مو مشکی و قرمز ؟ خورد!
یکم بهش نزدیک شدم
من : سلام؟! شما؟ انگار استرس دارید ! قلبتون داره تند میزنه
از زبان شدو
تا دیدم اون دختر حرف زد یهو سرخ شدم من
داشتم میفتادم!
من : من.. شدو .. هس....تم
از زبان سونیک
من : چرا داری با لکنت حرف میزنی چیزی شده؟
اون پسر: ننع چیزی ..نیست
بعد رفتم سمت امی
از زبان شدو
من : وایسا
بعد دست اون دختر رو گرفتم
من : اسمت چیه؟
اون دختر: من سونیک هستم
یهو قلبم یه لحظه خیلی بلند زد
بعد دستشو ول کردم
بعد رفتم سر جام نشستم
ادامه به زودی
نویسنده: خوب داستان از پارت بعد جالب میشه نظرتون رو به اشتراک بزارید گل های من!♡
دیدگاه ها (۲)

اسم رمان: عشقی نا معلوممدل رمان: اماناشخصیت اصلی: ناین و امی...

عشقی نا معلومپارت یک فصل اولاز زبان امیداشتم میرفتم و میرفتم...

اسم رمان : عشق بی همتامدل رمان:سونادو شخصیت های اصلی: شدو و ...

سونیک و ناین و شدو پرایم ف دوم پارت 13از زبان ناینداشتیم منو...

خطوط موازی

تحت تعقیب

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط