دیروز برای اولین بار دوستام برام تولد گرفتن و حس خوبی دا

دیروز برای اولین بار دوستام برام تولد گرفتن و حس خوبی داشت 🥰🥰
اما هر کاری میکنم از دیروز نمیاد نمیدونم چرا🤦🏻‍♀️



خاطره اصلی!.....

من درحال مژه کاری. حالا یه چشم مژه یه چشم نه.
در حال اسکراب درست کردن که در اخر به شکست مواجه شد.
در حال انجام دادن روتین قبل حموم مث روغن تراپی مو و... و همچنین چون داشتم کارامو انجام میدادم اومدن و لباسم کثیف و موهام چرب اصن یه اوضاعی.
در حال ذوق کردن وسایلی که سفارش دادم و اومده بود برام و داشتم استفاده میکردم.
روزه بودم.
اتاقم بعد مدرسه نا مرتب بود.
حسابی هم جوش زدم.


و اصن یه اوضاعی و اومدن دستمو توسط فشفشه سوزوندن و توت فرنگی کردن تو دهنم حالا چی یه ساعت قبل اذان ولی توانستم روزه داری کنم.
دیروز خیلی خیلی برام بد بود درسته بعد ۱ ماه دوستامو دیدم ولی هم خجالت کشیدم و هم صدمه. روحی و جسمی.
میدونی کجا سوختم از جایی که تولدی که من برا اونا گرفتم در مقایسه با اونا اصن نصف بود کاشکی اصن نمی گرفتن برام من اصلا توقعی ازشون نداشتم 🤦🏻‍♀️
بد ترع همه اینه که اصن سوپرایز نشدم چون تاحالا کسی نتوانسته سوپرایزم کنه چون فهمیدم به جز تولد ۹ سالگیم تو بندر که از شدت هیت و پیت گریه شدم 😂


لطفا لطفا کسی رو که میخواین سوپرایز کنین به دور خونه خودش باشه تا کاراشو. انجام داده باشه و واقعا سوپرایز بشه 🙆🏻‍♀️