پارت 7 عشق پنهان
پارت 7 عشق پنهان
#کوکی
دیدم ایو داره با تعجب نگاهم میکنه که قبل از این برم دنبالش به این فکر کردم که لیسا بیشتر به من احتیاح داره از اتاق رفتم بیرون به یکی از بادیگارد هام گفتم که بره به پسرا بگه به همه بگه برن خونه هاشون مهمونی تموم شد داشتم از پله ها بالا میرفتم یه مسیج به گوشیم اومد زود بازش کردم دیدم دوستمه اونی که تتو کار بود زود رفتم بازش کردم دیدم نوشته بود
"نگا کن جانگ کوک این تتوی خیلی خاصی هستش من وقتی معنی این رو فهمیدم شکه شدم معنی تتوش رو حتما میخوای بدونی؟"
منم یک و دو جوابش رو دادم.
من:اره میخوام بگو
مایک:اوکی نوشته مردم ولی زنده و بدون نفس
من:خب این کجاش خاص بود
مایک:اگه یکم باهاش باشی میفهمی
من:مایک احیانا معنیش این نیست که بهش تجاوز شده یا همچین چیزی
مایک:نه خودت باید بفهمی!من رازه هیچ یک از تتو هام رو به هیچ کس نمیگم..
این پسر یکم عجیب شده بود فک کنم مست بود بخدا حالش خوب نیست
دوباره رفتم تو اتاق دیدم لیسا نیست در بالکنم باز بود زود رفتم طرف بالکن که دیدم اونجام نیست دوباره رفتم تو اتاق دیدم صدای اب میاد زود رفتم در حموم رو باز کردم دیدم تو وان اب خوابش برده رفتم حموم که از وان درش بیارم که دیدم بدن خوشکلش تو وان بدون خط و خراشی بود وا این یعنی چی یه لحظه وایسا زود رفتم بلندش کردم دیدم تتوش چیز های دیگه ای هم روش افتاده بود وات؟این یعنی چی خدایا این یعنی چی یا خدااااااا
دیدم اون دیگش به انگلیسی نوشته شده بود کمکم کنید تا از این قفسی که مردم ولی زنده ولی بدون نفس پس این جمله کاملش بود. .
خیلی خوشحال بودم که بلخره فهمیدم چی به چیه زود از وان در اوردم که بازم از خواب بیدار نشد فک کنم بمبم بترکه بلند نمیشه 💣🔪😃
بدن خیس از ابش خیلی جذاب بود لنتی داشتم همین جوری بدون اینکه به راه نگاه کنم به اون نگاه میکردم که یهو با سر افتادم رو تخت همین جوری روش بودم که صدای نفس هاش به گردنم وقتی میخورد قلقلکم گرفته بود ولی اون لحظع صدای نفس هاش من رو خمار کرده بود همین جوری رفتم فیس تو فیس شدم باهاش اول چشماش بعد لباش عزمم رو جزم کردم و لبام رو گذاشتم رو لباش و دستم رو داخل موهاش بردم لباش چه طعم خوبی داشت از شیرینی لباش گرر گرفته بودم هر لحظه تشنه تر میشیدم چرا نمیتونم دست از سرش بردارم
#لیسا
واقعا تعجب کرده بودم جونگ کوک لباش رو گذاشته بود رو لبای من و با ولع میبوسیدم بعضی اوقاتم به سینه هام دست میزد واقعا دوست داشتم ناله کنم ولی نمیتونستم خودم رو لو بدم بعد از پنج مین دست از سرم برداشت و من رو برد سمت تخت برد و یکی از بالشت ها سرم رو گذاشت و خودش اومد کنارم دراز کشید که یهو بدون.......
#پست_جدید
#لایک_کامنت یادتون_ نره
#کوکی
دیدم ایو داره با تعجب نگاهم میکنه که قبل از این برم دنبالش به این فکر کردم که لیسا بیشتر به من احتیاح داره از اتاق رفتم بیرون به یکی از بادیگارد هام گفتم که بره به پسرا بگه به همه بگه برن خونه هاشون مهمونی تموم شد داشتم از پله ها بالا میرفتم یه مسیج به گوشیم اومد زود بازش کردم دیدم دوستمه اونی که تتو کار بود زود رفتم بازش کردم دیدم نوشته بود
"نگا کن جانگ کوک این تتوی خیلی خاصی هستش من وقتی معنی این رو فهمیدم شکه شدم معنی تتوش رو حتما میخوای بدونی؟"
منم یک و دو جوابش رو دادم.
من:اره میخوام بگو
مایک:اوکی نوشته مردم ولی زنده و بدون نفس
من:خب این کجاش خاص بود
مایک:اگه یکم باهاش باشی میفهمی
من:مایک احیانا معنیش این نیست که بهش تجاوز شده یا همچین چیزی
مایک:نه خودت باید بفهمی!من رازه هیچ یک از تتو هام رو به هیچ کس نمیگم..
این پسر یکم عجیب شده بود فک کنم مست بود بخدا حالش خوب نیست
دوباره رفتم تو اتاق دیدم لیسا نیست در بالکنم باز بود زود رفتم طرف بالکن که دیدم اونجام نیست دوباره رفتم تو اتاق دیدم صدای اب میاد زود رفتم در حموم رو باز کردم دیدم تو وان اب خوابش برده رفتم حموم که از وان درش بیارم که دیدم بدن خوشکلش تو وان بدون خط و خراشی بود وا این یعنی چی یه لحظه وایسا زود رفتم بلندش کردم دیدم تتوش چیز های دیگه ای هم روش افتاده بود وات؟این یعنی چی خدایا این یعنی چی یا خدااااااا
دیدم اون دیگش به انگلیسی نوشته شده بود کمکم کنید تا از این قفسی که مردم ولی زنده ولی بدون نفس پس این جمله کاملش بود. .
خیلی خوشحال بودم که بلخره فهمیدم چی به چیه زود از وان در اوردم که بازم از خواب بیدار نشد فک کنم بمبم بترکه بلند نمیشه 💣🔪😃
بدن خیس از ابش خیلی جذاب بود لنتی داشتم همین جوری بدون اینکه به راه نگاه کنم به اون نگاه میکردم که یهو با سر افتادم رو تخت همین جوری روش بودم که صدای نفس هاش به گردنم وقتی میخورد قلقلکم گرفته بود ولی اون لحظع صدای نفس هاش من رو خمار کرده بود همین جوری رفتم فیس تو فیس شدم باهاش اول چشماش بعد لباش عزمم رو جزم کردم و لبام رو گذاشتم رو لباش و دستم رو داخل موهاش بردم لباش چه طعم خوبی داشت از شیرینی لباش گرر گرفته بودم هر لحظه تشنه تر میشیدم چرا نمیتونم دست از سرش بردارم
#لیسا
واقعا تعجب کرده بودم جونگ کوک لباش رو گذاشته بود رو لبای من و با ولع میبوسیدم بعضی اوقاتم به سینه هام دست میزد واقعا دوست داشتم ناله کنم ولی نمیتونستم خودم رو لو بدم بعد از پنج مین دست از سرم برداشت و من رو برد سمت تخت برد و یکی از بالشت ها سرم رو گذاشت و خودش اومد کنارم دراز کشید که یهو بدون.......
#پست_جدید
#لایک_کامنت یادتون_ نره
۱۶.۴k
۲۰ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.