عشق من رفتی و در هجر نفسم تنگ شده
...
عشق من، رفتی و در هجر نفسم تنگ شده
خون دل خوردم و گویا ، که دلم رنگ شده
هیچ کس چون منشیدا به تو مجنون نشد
جان من ، جز من دل داده دلش خون نشد
زندگیباغچهایاست خشک که پژمرده گلی
لیلیام ؟ گوشهی این باغچه خشکیده دلی
بیش از این رقصمکن فخر بهعالم مفروش
من آشفته ببین، بیش در این هجر مکوش
منکه درگیر نگاه توگشتم، همه عمرم به فنا
تو اذانامشدهای، قبلهمن، شاهد رویایی ما
دل به اعجاز لبت ، داده ام ای روشن شب
آه بیمار توام بوسه بده، گرم کنم، گوشه لب
تویی آن سیب بهشتی، تویی ممنوعهی من
کهبهدستتوشودزندهدلیایندل افسرده من
(ندا)
#سروده_های_عاشقانه
عشق من، رفتی و در هجر نفسم تنگ شده
خون دل خوردم و گویا ، که دلم رنگ شده
هیچ کس چون منشیدا به تو مجنون نشد
جان من ، جز من دل داده دلش خون نشد
زندگیباغچهایاست خشک که پژمرده گلی
لیلیام ؟ گوشهی این باغچه خشکیده دلی
بیش از این رقصمکن فخر بهعالم مفروش
من آشفته ببین، بیش در این هجر مکوش
منکه درگیر نگاه توگشتم، همه عمرم به فنا
تو اذانامشدهای، قبلهمن، شاهد رویایی ما
دل به اعجاز لبت ، داده ام ای روشن شب
آه بیمار توام بوسه بده، گرم کنم، گوشه لب
تویی آن سیب بهشتی، تویی ممنوعهی من
کهبهدستتوشودزندهدلیایندل افسرده من
(ندا)
#سروده_های_عاشقانه
- ۴۴۴
- ۱۵ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط