یه تصور

ی_ه تَصور:)

داشتم مثل اَحمَقا تو فرودگاه را میرفتمو با خودم حرف میزدم
هیچ وَقت فکر نمی کردم باهام چنین کاری بکنه
تَرکَم کنه و بره
اونم منیو که برای بع دست آوردنش آتیش گرفتم
یِهو یه پسریو دیدم
نع البته خودشو دیدم
بغضم امونم نمیداد
یدفعه یه اس برام اومد:
دیوونه من کجاست که بیاد ببینه دل یوگی براش پر میزنه؟
دیوث من کجاست تا برام اخم تخم کنه بهم گیر بده؟
میشه حداقل بگی کجایی؟
با چشمای خیس از اشک و صدای لرزونم به خاطر بغضم آهسته گفتم من اینجام یوگی
پشت سرت
امونم نداد طرفم دوید و بغلم کرد
آرع من این عشقو دوباره به دست می یارم:)

پ.ن: خو من بغل میخوام اینجوری
دیدگاه ها (۵۸)

یِ تَصَورنشسته بودم عین بچه عادم درس می خوندمیهو اومد داخل _...

یِ تصور:) وووااای خوداااا عین چی این یارو افتاده دنبااالم ک...

+الو_هوم+کجایی؟_سر قبرم+باز داری عکساشو نگاه می کنی؟_اوهوم:)

من دختر خطرناک این زمینمکه دل را بستماما امان از قیچی حسد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط