عشق مافیایی ♡
عشق مافیایی ♡
پارت هجدهم
ات: میخوام بکشمشون و مردنشونو تماشا کنم *سرد*
ویوکوک
این واقعا همون اتیه که من میشناسم بعد از اون اتفاق خیلی تغییر کرده (منظورش تجاوزه) حس میکنم بامنم سرد شده خیلی خشن شده... چیکار کنم حالش خوب شه؟... اها لیا اره ات خیلی لیا رو دوس داره زنگ میزنم اون بیاد
تماس با لیا
لیا: سلام کوک کاری داشتی.... اگ با جیمین کار داری خونه نیس
کوک: سلام نه باخودت کاردارم... عه.... میتونی بیای عمارت من؟
لیا: واس چی؟
کوک: اخیرا ات حالش خوب نیست...... خیلی خشن شده
لیا: اها برای اون قضیه( تجاوز) باشه الان میام
پایان تماس
ویو نویسنده
ات زمانی هم که فهمیده بود ویکی قاچاقچی تاچن ماه خیلی سرد و خشن بود کلا ات هروقت یه اتفاق بدی تو زندگیش بیوفته تایه مدت رفتارش تغییر میکنه واین یک نوع بیماری روانی که ات بعد مرگ پدرو مادرش مبتلاشد
فلش بک به ۵سال قبل (اونموقع ات دانشجو بود)
ویو ویکی
اون عوضی ها پدرو مادرم و کشتن حالا من هم اونارو میکشم... اما اون دختر خیلی جذابه دلم میخواد یه مدت مال من باشه.... پس بایه نقشه خوب وقتی که ات خونه نیست خونشونو آتیش میزنم
*چن هفته بعد*
این چن وقته خیلی به ات نزدیک شدم امروز می برمش بیرون تا افرادم پدر و مادرشو بکشن
( بابای ات گنگستر بوده و بابای ویکی رقیبش وقتی پدر ات خونه ی پدر ویکی رو آتیش میزنه اونا میمیرن و فقط ویکی زنده میمونه)
___________________
خب ببخشید دیر شد واین پارت خیلی کمه چون شنبه امتحان دارم و فردا هم مهمون داریم باید امروز رو کامل درس بخونم بره همین نمی تونم بنویسم....
شرطا ۱۰تا لایک ۲۰تا کامنت و اینکه ۷۵تایی شیم
پارت هجدهم
ات: میخوام بکشمشون و مردنشونو تماشا کنم *سرد*
ویوکوک
این واقعا همون اتیه که من میشناسم بعد از اون اتفاق خیلی تغییر کرده (منظورش تجاوزه) حس میکنم بامنم سرد شده خیلی خشن شده... چیکار کنم حالش خوب شه؟... اها لیا اره ات خیلی لیا رو دوس داره زنگ میزنم اون بیاد
تماس با لیا
لیا: سلام کوک کاری داشتی.... اگ با جیمین کار داری خونه نیس
کوک: سلام نه باخودت کاردارم... عه.... میتونی بیای عمارت من؟
لیا: واس چی؟
کوک: اخیرا ات حالش خوب نیست...... خیلی خشن شده
لیا: اها برای اون قضیه( تجاوز) باشه الان میام
پایان تماس
ویو نویسنده
ات زمانی هم که فهمیده بود ویکی قاچاقچی تاچن ماه خیلی سرد و خشن بود کلا ات هروقت یه اتفاق بدی تو زندگیش بیوفته تایه مدت رفتارش تغییر میکنه واین یک نوع بیماری روانی که ات بعد مرگ پدرو مادرش مبتلاشد
فلش بک به ۵سال قبل (اونموقع ات دانشجو بود)
ویو ویکی
اون عوضی ها پدرو مادرم و کشتن حالا من هم اونارو میکشم... اما اون دختر خیلی جذابه دلم میخواد یه مدت مال من باشه.... پس بایه نقشه خوب وقتی که ات خونه نیست خونشونو آتیش میزنم
*چن هفته بعد*
این چن وقته خیلی به ات نزدیک شدم امروز می برمش بیرون تا افرادم پدر و مادرشو بکشن
( بابای ات گنگستر بوده و بابای ویکی رقیبش وقتی پدر ات خونه ی پدر ویکی رو آتیش میزنه اونا میمیرن و فقط ویکی زنده میمونه)
___________________
خب ببخشید دیر شد واین پارت خیلی کمه چون شنبه امتحان دارم و فردا هم مهمون داریم باید امروز رو کامل درس بخونم بره همین نمی تونم بنویسم....
شرطا ۱۰تا لایک ۲۰تا کامنت و اینکه ۷۵تایی شیم
۴.۸k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.