عشق (پارت ۸۶)

خدمتکارا میوه و قهوه وشیرنی و... میارن و از کار و زندگی حرف میزنیم و بعد شام میخوریم
بعد از شام برا یونا ترشک میبرم
یونا: میسی فدات شم
یکم ازش میخوره ، به بقیه تارف میکنه
همه: نوش جان
تو آشپزخونه بودم که یهو حالم بد میشه فرار میکنم میرم سمت سرویس، جیمین میدوئه دنبالم
جیمین: چیشد عزیزم؟
ته: چیشد یه دفعه؟
بعد کمی بالا اوردن صورتمو میشورم و با رنگ پریده میام بیرون
مینجی: چیزی نیست یخورده حالت تهوع داشتم
یونا درحالی که نگاهش به تلویزیونه و داره ترشک میخوره میگه
یونا: جیمین، زنت حاملس *خنده*
ته: *خنده*
مینجی: چرا چرت میگی اخه من کجام به زنای حامله میخوره
جیمین: *خنده*
یونا: حالت تهوع بی دلیل
مینجی: شاید بخاطر شام بوده
همونجور که داره ترشک میخوره...
یونا: جیمین پاشو ببرش دکتر بدو
مینجی: ول کن فردا میریم
برمیگرده طرف جیمین
یونا: میگم ببرش ینی ببرش، همین الان
مینجی: وای عجب گیری دادیا
یونا: ته میدونه من چقد لجبازم مگه نه؟ *چشمک*
ته: *میخنده* اره
ته: ذوقی در چهرتون نمیبینم
جیمین: حالا کی گفته حاملس 😐
یونا: من
جیمین: من که از خدامه *خنده*
مینجی: اره دیگه نه ماه سختیو من میکشم
یونا: این بخت ما زناس خواهر *خنده*
همه: *خنده*
ته: خب جیمینم از کمرش مایه گذاشته مگه نه؟
همه: *خنده*
یونا میخنده لبشو گاز میگیره
ته: هی اونا صاحب داره گازشون نگیر اونا مال منن

~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
دیدگاه ها (۰)

عشق (پارت ۸۷)

عشق (پارت ۸۸)

عشق (پارت ۸۵)

عشق (پارت ۸۴)

من عاشق شدمپارت(7)☆☆☆☆☆☆☆☆پسر:پیاده شو(در ماشین رو برای هه س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط