پ۸
ویو جیسو
شب رو توی حیاط خوابیدیم
صبح بیدار شدیم دوباره آهنگ و رقص
حرص پسرا در اومده بود ولی خیلی باحال
بود. داشتم میرقصیدم و پام لیز خورد و افتادم روی جای حساس تهیونگ
£ بب... ببخشید
اومد نزدیک گوشم و گفت
÷شیطنت نکن بیبی ، وگرنه امشب قراره اسممو داد بزنی 😈 ( دم گوشش و با لحن ترسناک )
سریع از روش پاشدم و موضوع رو عوض کردم
£ بسه دیگه ، دیروز ناهار نخوردم گشنمه
÷چه ربطی داره
£ به هرحال گشنمه
داشتیم میرفتیم کنار میز که تهیونگ دوباره اومد دم گوشم و گفت
÷ شوخی نکردم بیبی 😈
دم گوشش گفتم
£ بزارش برا بعد ددی
پوزخند زد و اومد کنارم نشست که دیدم کوک نیست
£ آت ، کوک کجاست؟
_ راست میگی ، از صبح ندیدمش ، شب رفت توی اتاق بالا
ویو ات
رفتم بالا رو گشتم و دیدم نیست
_ چی ؟
رفتم پایین
_ بچه ها کوک نه توی خونست و نه توی حیاط
سو: نگرانش شدم یعنی کجاست
£ نمیدونم
$باید بریم دنبالش
÷آره بریم
صبحانه خوردیم و رفتیم کل خونه رو گشتیم ولی کوک نبود
£ بچه ها توی خونه نیست پس کجاست ؟
باید بریم دریاچه و شهر و جنگل رو بگردیم
همه : آره
همه رفتیم به طرف دریاچه و کل دریاچه رو گشتیم ولی اثری از کوک نبود
نکنه افتاده توی آب؟ نه نترس ات چیزیش نمیشه
£ چیزی بود ؟
همه : نه
£ آت کوک باهات راجب اینکه جایی بره حرف نزد ؟
_ نه
£ پاشید بریم شهر رو بگردیم
و گروه شدیم و کل شهر رو گشتیم ولی اثری از کوک نبود
خورشید داشت غروب میکرد و هوا داشت تاریک میشد
کوک کجایی ؟
£ بچه ها باید برگردیم
جنگل رو فردا میگردیم ، نزدیک ویلای ماست
الان میریم خونه
همه : بریم
ولی من نمیتونستم ولش کنم
و این بار توی ون پیش جنی نشستم و یاد کوک افتادم و گریم گرفت
× گریه نکن پیداش میکنیم
و برگشتیم توی ویلا
فکرش داشت دیوونم میکرد
نتونستم بمونم و خودم رفتم جنگل دنبال کوک
خیلی تاریک بود و نور گوشیم رو انداختم
_ کوک ، کوک ، صدامو میشنوی؟ ( داد )
که صدای خش خش برگ ها اومد و یه چیزی داشت به سمتم قدم برمیداشت
ترس کل وجودمو برداشت و نمیتونستم تکون بخورم که ...
خماری 😂
ببخشید اگه بد بود
۱۲ لایک
۲۰ کامنت
شب رو توی حیاط خوابیدیم
صبح بیدار شدیم دوباره آهنگ و رقص
حرص پسرا در اومده بود ولی خیلی باحال
بود. داشتم میرقصیدم و پام لیز خورد و افتادم روی جای حساس تهیونگ
£ بب... ببخشید
اومد نزدیک گوشم و گفت
÷شیطنت نکن بیبی ، وگرنه امشب قراره اسممو داد بزنی 😈 ( دم گوشش و با لحن ترسناک )
سریع از روش پاشدم و موضوع رو عوض کردم
£ بسه دیگه ، دیروز ناهار نخوردم گشنمه
÷چه ربطی داره
£ به هرحال گشنمه
داشتیم میرفتیم کنار میز که تهیونگ دوباره اومد دم گوشم و گفت
÷ شوخی نکردم بیبی 😈
دم گوشش گفتم
£ بزارش برا بعد ددی
پوزخند زد و اومد کنارم نشست که دیدم کوک نیست
£ آت ، کوک کجاست؟
_ راست میگی ، از صبح ندیدمش ، شب رفت توی اتاق بالا
ویو ات
رفتم بالا رو گشتم و دیدم نیست
_ چی ؟
رفتم پایین
_ بچه ها کوک نه توی خونست و نه توی حیاط
سو: نگرانش شدم یعنی کجاست
£ نمیدونم
$باید بریم دنبالش
÷آره بریم
صبحانه خوردیم و رفتیم کل خونه رو گشتیم ولی کوک نبود
£ بچه ها توی خونه نیست پس کجاست ؟
باید بریم دریاچه و شهر و جنگل رو بگردیم
همه : آره
همه رفتیم به طرف دریاچه و کل دریاچه رو گشتیم ولی اثری از کوک نبود
نکنه افتاده توی آب؟ نه نترس ات چیزیش نمیشه
£ چیزی بود ؟
همه : نه
£ آت کوک باهات راجب اینکه جایی بره حرف نزد ؟
_ نه
£ پاشید بریم شهر رو بگردیم
و گروه شدیم و کل شهر رو گشتیم ولی اثری از کوک نبود
خورشید داشت غروب میکرد و هوا داشت تاریک میشد
کوک کجایی ؟
£ بچه ها باید برگردیم
جنگل رو فردا میگردیم ، نزدیک ویلای ماست
الان میریم خونه
همه : بریم
ولی من نمیتونستم ولش کنم
و این بار توی ون پیش جنی نشستم و یاد کوک افتادم و گریم گرفت
× گریه نکن پیداش میکنیم
و برگشتیم توی ویلا
فکرش داشت دیوونم میکرد
نتونستم بمونم و خودم رفتم جنگل دنبال کوک
خیلی تاریک بود و نور گوشیم رو انداختم
_ کوک ، کوک ، صدامو میشنوی؟ ( داد )
که صدای خش خش برگ ها اومد و یه چیزی داشت به سمتم قدم برمیداشت
ترس کل وجودمو برداشت و نمیتونستم تکون بخورم که ...
خماری 😂
ببخشید اگه بد بود
۱۲ لایک
۲۰ کامنت
۱۱.۳k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.