در حقیقت آدمی

در حقیقت آدَمی،
در یک سکانس از زندگی‌اش گیر میکند!
و بعد دیگر مهِم نیست که تا کجا پیش می رود،
تا هر جایی که بِرود
تا هر جایی
بازهم با یک چشم برهم زدن برمیگردد به همان سِکانس،
همان سال، همان روز، همان ساعت، همان لحظه ..
و پیر شدنِ انسان از همین لحظه شروع می شود


Baran💔
دیدگاه ها (۱)

تقدیم همراهان گرامی

خیالم که جمعِ بــودنت باشه....زندگیم میشه منهایِ همــه....تو...

Baran 💔💔💔

توی دنیا شبیه اون هست خب…دیگه کم کم من توو ترکم؛ که فراموشم ...

در حقیقت آدمی،در یک سکانس از زندگی اش گیر میکند!و بعد دیگر م...

چندین ساله تواین باغ قدم می زنم امروز به یاد دوستان ویسگون ب...

💜💜دو قدم مانده که پاییز به یغما بروداین همه رنگ ِ قشنگ از کف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط