در حقیقت آدمی

در حقیقت آدمی،
در یک سکانس از زندگی اش
گیر میکند!
و بعد دیگر مهم نیست که تا
کجا پیش می رود،
تا هر جایی که برود
تا هر جایی
بازهم با یک چشم برهم زدن
برمیگردد به
همان سکانس،
همان سال
همان روز
همان ساعت
همان لحظه..
و پیر شدن انسان
از همین لحظه شروع می شود ...

#پویان_اوحدي
دیدگاه ها (۰)

با تو قدم بزند..با تو برقصد.. تو را ببوسد در آغوشت بگیرد.. ب...

به تو، عزیز من، که بسیار خسته‌ای و قلبت در آتش است و حس می‌ک...

از همه‌چیز غم‌انگیزتر این بود که زندگی ادامه داشت. اگر معشوق...

میگم: پاییز اگه خواننده بود صداش عین صدای بنان بودوقتی که با...

چندین ساله تواین باغ قدم می زنم امروز به یاد دوستان ویسگون ب...

💜💜دو قدم مانده که پاییز به یغما بروداین همه رنگ ِ قشنگ از کف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط