این روزها
این روزها
ابر آسمانِ خانه ام
بارانیست
دیگر هیچ چیز
تو را از دفترِ خیسِ شعرهایم
پاک نمیکند
کاش
چشمانم را ببندم و تو را آرزو کنم
چشمانم را باز کنم
ببینم که شده است
شدنی مثل همان آرزوهایِ کودکانه
این روزها
دلم یک میز می خواهد
و یک فنجانِ شعر
و یک هم درد
که بفهمد من را
که گذرِ زمان را به یغما ببَرَد
که در حضورش چایم سرد شود
لیلی خوب ومهربونم دلم برات خیلی تنگ شده.
ابر آسمانِ خانه ام
بارانیست
دیگر هیچ چیز
تو را از دفترِ خیسِ شعرهایم
پاک نمیکند
کاش
چشمانم را ببندم و تو را آرزو کنم
چشمانم را باز کنم
ببینم که شده است
شدنی مثل همان آرزوهایِ کودکانه
این روزها
دلم یک میز می خواهد
و یک فنجانِ شعر
و یک هم درد
که بفهمد من را
که گذرِ زمان را به یغما ببَرَد
که در حضورش چایم سرد شود
لیلی خوب ومهربونم دلم برات خیلی تنگ شده.
۱.۲k
۲۶ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.