غرور

‌غرور 😶

من غرورم را شکستم تا
بدانند خسته‌ام

چشم‌خود بر این‌همه آدم
نماها بسته‌ام

مثل‌یک‌کوه؛که با زلزله ای
در هم شد

از رفیـق و نارفیقان مـن ز
عالم خسته‌ام
دیدگاه ها (۱۴)

گرمای نیمه ی مرداد را با گرمای عشقت عجین کرده ام ...به خیالم...

کلمه ای می گفتیم ونقاشی می کشیدیم از عشقحلقه ای برای انگشتِی...

دوست داشتن دل میخواد جرأت میخواد فداڪارے میخواد نہ دلیل رفیق...

مینویسـم نامه وروزی از اینجا میرومبا خـیال او ولیتنهای تنها ...

طبیعتگردی وجنگل گردی درروستاهای مازندرانبه همراه باشگاهزندگی...

با حالتی نزار گرفتارِ خود شدمبا چشم اشکبار گرفتارِ خود شدمگر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط