به امید روزی که منم رو یه تخت بخوابونن و اینجا تند حل بدن
به امید روزی که منم رو یه تخت بخوابونن و اینجا تند حل بدن
ببرن تو یه اتاق و 4 تا شوک بدن
دکتر با افسوس بیاد بیرون و بگه: متاسفم
عزیز ترینم بلند داد بزنه : آخه چرا؟
منو از اون اتاق بیارن بیرون مادرم سرمو بوس کنه پارچه سفید رو بکشن رو سرم و ببیرن و چالم کنن
ببرن تو یه اتاق و 4 تا شوک بدن
دکتر با افسوس بیاد بیرون و بگه: متاسفم
عزیز ترینم بلند داد بزنه : آخه چرا؟
منو از اون اتاق بیارن بیرون مادرم سرمو بوس کنه پارچه سفید رو بکشن رو سرم و ببیرن و چالم کنن
۱۱.۳k
۰۴ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.